خیلی از دوستان و بچه ها میگن هی میگی حسن باقری فلان تو هر کار اجرایی و اسم حسن باقری میاری خوب چرا یه توضیح نمیدی گفتم باید بشناسی گفتنی نیست با خودم گفتم امشب اسم کاظمی ومتوسلیان بیارم اما از حسن باقری اسم نبرم کم لطفی کردم بخدا ....


و اما

حسن باقری فرمانده رشید قرارگاه نصر, کربلا و جانشین فرمانده نیروی زمینی آنروزهای سپاه و از موثرترین های آزادسازی خرمشهر و شکست حصر آبادان همیشه خط مقدم کنار نیروهایش بود, خودش میگفت فرمانده ای که نیروهاش توی سینه گلوله باشند و خودش بشینه تو قرارگاه فرمانده نیست, میگفت نمیتونم جواب مادرهای اینها را بدم, بارها وقتی بیکار میشد سطل برمیداشت و گلوله های رو زمین را جمع میکرد میگفت پول این مملکت خرج اینها شده, موقع عملیات خواب و خوراک نداشت, گرسنه هم که میشد ته مانده غذای بچه های گردان را میخورد.

طرح وی در انتقال شبانه نیروها از رود کارون و محاصره و غافلگیری عراقیها در عملیات بیت المقدس بود که توسط فرماندهان ارتش و سپاه تصویب شد, یکی از بچه های شناسایی و اطلاعات سپاه که باقری خود موسس آن بود میگوید: خرمشهر رو به رومان بود, نصفه های شب با حسن از کارون رد شدیم به چند قدمی گشتی های عراقی رسیدیم حسن با دقت سنگرها و جابه جایی دشمن را دید گفت مثل اینکه هیچ تغییری ندادن گفتم پس بار اولت نیست که می آیی این جا؟ گفت نه, از عملیات فتح المبین دارم می آم و میرم. الان خیالم راحت شد، معلومه هنوز متوجه جابه جایی های ما نشدند. عملیات بیت المقدس را باید زودتر شروع کنیم.

پیش طرح اولیه برای آزادسازی خرمشهر جنگ شهری و کوچه به کوچه بود . حسن گفت: نه, اول شهر را محاصره می کنیم، بعد عراقی ها را تو خناب اسیر می کنیم, صف طولانی اسرا تو تلوزیون روحیه دیگر نیروهای عراقی را پایین میاره, وارد شهر که شدیم گنبد سوراخ سوراخ مسجد جامع خرمشهر دیده می شد. تانک و نفر برهای عراقی سالم تو بیابان جا مانده بود. بچه ها می خواستند غنیمت بگیرندشان، حسن پشت بی سیم گفت همه شو آتیش بزنید. دود و آتیش ترس عراقی ها را چند برابر می کنه. زود تر عقب نشینی می کنند, حین عملیات تک عراقی های نزدیک پل خرمشهر شدید بود و فرمانده خط با حسن چند متر عقبتر توی یک گودال گرم بحث بود, آقا من می گم همه برگردند عقب بابا تو برو قرارگاه, فرماندهی تیپ با خودم. همه همین جا می مونیم. جنگ خلاصه شده تو همین محور . اگه عقب بیاییم که یعنی شکست عملیات, همهمه ی فرماندها در قارکه بلند بود که عملیات متوقف بشه. حسن یک دفعه قرمز شد و با عصبانیت داد زد خجالت نمی کشید!؟ بیست روزه که به مردم قول دادیم خرمشهر آزاد می شه. ما تا آزادی خرمشهر این جاییم, پس فردا خرمشهر آزاد شده بود.

غلامحسین افشردی معروف به حسن باقری جوانترین فرمانده دوران جنگ در ۹ بهمن ۱۳۶۱ وقتی در منطقه فکه مشغول شناسایی منطقه دشمن و آماده‌سازی عملیات والفجر مقدماتی بود، در سنگر دیده بان مورد اصابت گلوله خمپاره قرار گرفت و همراه با مجید بقایی شهید شد. باقری در هنگام شهادت ۲۷ سال داشت.