باید طوری تصویرسازی کنید تا خواننده تجربه یک روزه را در ده دقیقه به دست آورد. بچه‌حزب‌الهی‌ها به شدت از تجارب اجتماعی خالی‌اند. در عالم واقع آدم یک بار فرصت زندگی دارد ولی باید بقیه حالات را تجربه کرد.

نویسندگی هنر است، اما آداب دارد. همان‌طور که هنرهای دیگر هم علاوه بر تخیل و خلاقیت بر مبانی و مبادی‌یی استوار است. وحید جلیلی سال‌هاست که درس‌های نویسندگی برای روزنامه‌نگاران و نوقلم‌ها برگزار می‌کند. نکات زیر توسط یکی از هنرجویان حاضر در کلاس های وحید جلیلی تدوین شده که دانستن آن‌هابرای کسانی است که می‌خواهند نویسنده‌های خوبی برای بیان آرمان‌ها باشند مفید است. این نکات را به نقل از تریبون ار نظر می گذرانید:

وحید جلیلی

۱- در توصیف باید تصویرسازی کرد، خود را نباید نشان داد. پیام را باید در موقعیت و قصه و شخصیت‌پردازی گفت، نه با بی‌تفاوتی نسبت به جزئیات آنها.

۲- ما در توصیف باید شهود و علم حضوری برای مخاطب ‌ایجاد کنیم نه اینکه فقط اطلاعات بدهیم تا خودش چیزی سر هم کند و بفهمد.

۳- تحلیل‌ها باید از نوشته حذف شوند. طوری باید توصیف و تصویر کرد تا خواننده خود به علت‌ها پی ببرد.

۴- چون حس مجموعه در هر جزئی از آن وجود دارد، چه بسا توصیف دقیق اجزاء کل مجموعه را از توصیف بی‌نیاز می‌کند.

۵- هر چه کمتر توضیح بدهی و بیشتر تصویر بسازی به شخصیت خواننده احترام گذاشته‌ای و این باعث جذاب‌شدن اثر می‌شود، هم‌چنین اگر خروج از مطلب را به شرط اینکه ادامه‌اش معلوم باشد باز بگذاری.

۶- اضافات یا نواقص زبانی دلالت مطلب، به عمق یا ضعف نگاه باز می‌گردد. اگر حس کامل باشد در لفظ ظاهر می‌شود.

۷- وقتی وارد محیطی می‌شوید، نمی‌توان گفت رنگ و شکل محیط روی شما تاثیری نگذاشته، گرچه هیچ ربطی به سوژه ندارد برای انتقال حس باید آنها را خوب توصیف کرد.

۸- توصیف درعین متنوع بودن نباید ازهم‌گسیخته باشد.

۹- شما باید طوری تصویرسازی کنید تا خواننده تجربه یک روزه را در ده دقیقه به دست آورد. بچه‌حزب‌الهی‌ها به شدت از تجارب اجتماعی خالی‌اند. در عالم واقع آدم یک بار فرصت زندگی دارد ولی باید بقیه حالات را تجربه کرد.

۱۰- سعی کنید واقعیت عریان را نشان دهید، اظهار فضل نکنید. در جنگ چون بچه‌ها برای موضوعات واقعی کار می‌کردند، رشد می‌کردند. الان همه کاغذی شده‌اند، اهل مانور هستند. تحلیل‌ها و توصیف‌های ما منطبق بر واقعیت نیست، کلیشه‌ای است.

۱۱- گفت‌وگو یا موسیقی خوب آن است که به یاد نماند و شنیده نشود.

۱۲- طوری باید یک موضوع را توصیف کنید تا برای مخاطب تصویر شود و آن را تجربه کند، بیشتر فیلمبردار باشید تا گزارش‌گر در توصیف رابطه هم باید وصف صورت بگیرد، نه اینکه با مثال یا تمثیل سعس در نشان دادن داشته باشیم.

۱۳- محوریت در نوشته با حس است که باید از واقعیت حکایت کند. برای تولید معنا اتکا به اطلاعات کافی نیست، باید با احساس وارد عرصه شد.

۱۴- دفترچه خاطرات شیوه‌ای برای روایت از واقعیت است درعین لفظ، قلم سخن بگوید.

۱۵- وقتی نوشته شما اصل نباشد ممکن است متن خوبی درآید ولی دیگر پیشرفت نمی‌کنید.

۱۶- از ویژگی‌های نزدیکی به واقعیت این است که همه چیز سر جای خودش است و قابل حذف نیست. هماهنگی با محیط و افراد دارد بر خلاف مکالمه‌های تلویزیونی.

۱۷- اشیاء جزئی از معنا و حس‌سازها هستند و با اتفاقات اطراف پیوستگی دارند، باید جزئیات را دید. واقعیت اجتماعی برای کسی دقیق می‌شود که تجربه داشته باشد.

۱۸- آن‌چه از سرگرم بودن در این سنین می‌نویسیم نه براساس تجارب واقعی که خطی‌کردن تایپی‌هاست.

۱۹- دریافت برای مشاهده از طریق حواس است، ولی برای هر کس یک چیزی مهم است. وقتی ما به یک موضوع توجه می‌کنیم از دیگر سوژه‌ها منصرف شده یا آنها را حذف می‌کنیم.

۲۰- حذف در مشاهده خودآگاه یا ناخودآگاه صورت می‌گیرد. نویسنده لااقل در بیان باید آن را خودآگاه جلوه دهد.

۲۱- وقتی نگاه در مشاهده منقح شد، زبان و کلمات و جملات زائد هم پاک می‌شود.

۲۲- انتخاب صحیح زاویه دید و اجزاء، حس را خوب منتقل می‌کند.

۲۳- باید مثل بیهقی نرم نگاه کرد و زیبا.

۲۴- کلمات زائد در متن نشان‌دهنده وجود زوائد در نگاه ماست. باید بتوانیم با نگاهی قاطع عکس بگیریم تا خود مخاطب بفهمد.

۲۵- آدم‌ها وموقعیت‌ها را نوع دیدن نویسنده می‌سازد.

۲۶- اشتراکات انسانی تیپ و امتیازات آنها «شخصیت» را می سازند. شخصیت‌پردازی یعنی کشف و بیان این امتیازات. خیلی از اثار هنری تیپ را تعیین می کنند و لذا پخته نیستند.

۲۷- ارزش شخصیت پردازی به پرداختن ارزش‌ها درمقام تحقق خارجی است و الا پیام غیرمستقیم فیلم ارزشی هم این است که ما برای یک نوع آدم، نسخه داریم و بس!

۲۸- مطلق بودن ارزش به تجلی‌اش در شرایط مختلف معلوم می‌شود.

۲۹- پیوستگی روش‌ها را با منش‌ها باید نشان داد. این‌که کسی آن کار را نکرده نه به دلیل نداشتن است بلکه به دلیل منش خاص اوست.

۳۰- اگر با تیپ خاصی وارد یک محیط یا یک ارتباط شوید، محیط را تغییر داده‌اید و آن دیگر طبیعی نیست.

۳۱- در هالیوود سوژه می فروشند، مهم پرداخت آن است. سوژه‌زدگی مانع چفت کردن قالب و محتوا می‌شود. مثلا درسینمای ایران که سینمای سوژه است، هنر نویسنده در داستانی کردن سوژه‌ها مهم است.

۳۲- همچنان که کلمه جایگاه ویژه‌ای در جمله دارد. کلمه گزینش و پرداخت می‌شود. که این گزینش مبنائی دارد.

۳۳- لازمه ترتیب صحیح برای انتقال معنا و حس، داشتن محور است.

۳۴- ساده‌ترین محور، زمان است. گذشت زمان گاهی در نوشته هیچ موضوعیتی ندارد. (لازم نیست خیلی مشهود باشد.)

۳۵- اگر لازم باشد:از ابتدای متن اطلاعات یا حس‌های لازم یا متضاد را برای سوژه‌ی محوری که خواهد آمد را باید طرح کرد.

۳۶- در یادآوری ماجراها به ذهن، ترتیب زمانی مهم نیست: آنچه را که مهم‌تراست، اول می‌آوریم.

۳۷- نویسندگی ما از بالاست، دور از جامعه. باید با جامعه‌ای که می‌خواهیم با او صحبت کنیم، آشنا شویم.

۳۸- کار ما سزارین معناهاست از دل جملات و صحنه‌ها، اشیاء حامله‌اند. مثل جاروبرقی پلنگ صورتی که زمین را قورت می‌دادند.

۳۹- قالب هر چه غیرمستقیم‌تر باشد بهتر است. هم هنری‌تراست هم برای مردم شعار شنیده ما بهتر و مستندتر است.

۴۰- مخاطب در دوره حاضر در معرض همه نوع اطلاعاتی است او دچار بمباران اطلاعاتی است و با قالب‌های مختلف روبروست و قالب‌های هنری بسیار.

۴۱- فرم و محتوا به راحتی قابل تفکیک نیست. شما کار خودتان را هنری ارائه دهید: مضمون و فرم باید با هم متناسب باشند.

۴۲- فرم ادامه محتواست: اگر محتوا پخته بود فرم هم درست می‌شود.

۴۳- فرم زاویه‌ای است که شما برای دیدن محتوا انتخاب کرده‌اید. در «آژانس شیشه‌ای» شعار در قالب جذب شده است. سلحشور کلی حرف منطقی می‌زند که از آن سو تامل و جوابی می‌طلبد.

۴۴- اگر شعارزده شوید هول شده و فرم را از دست می‌دهید.

۴۵- هنر آن است که در شرایط بغرنج بتوانیم جواب دهیم، نه اینکه مطلب را ساده کنیم.

۴۶- ما اولا و با لذات دغدغه حقیقت داریم پس برای این لازم است حرف مقابل را مطرح کنیم و نشان دهیم که سوال سخت است و بعد جواب واقعی را بگوئیم.

۴۷- توجیه‌گران به خاطر ساده انگاشتن مطلب یک‌دفعه می‌برند. هنرمند مسائل را ساده نمی‌کند بلکه پیچیدگی‌ها را با ظرافت نشان می‌دهد.

۴۸- بی‌دغدغه و انگیزه‌ای که معنا را برای‌مان حاضر کند، نمی‌توان در نوشتن موفق بود.

۴۹- یک نوع آرمان‌خواهی و دغدغه داشتن برای کارمان لازم است. اعتقاد کافی نیست.

۵۰- لازمه تصرف در معنا اراده قوی است. سبک بودن از بعضی چیزها و داشتن بعضی چیزهای دیگر.

۵۱- همه‌اش همت را رمان کردن فایده‌ای ندارد. باید شهرام جزایری را رمان کنی.

۵۲- برای نشان دادن تضادها باید کار هنری‌تر و عمیق‌تر کرد. تضادهای سیاسی را باید به سطح فرهنگی ببریم.

۵۳- گفت‌وگو بیش از یک طرف دارد. نویسنده مجبوراست، با بیش از یک زاویه دید به موضوع بنگرد.

۵۴- از فواید گفت‌وگو شکستن عادت زاویه‌نویسی است.

۵۵- گفت‌وگو انواعی دارد: دو نفره. چند نفره. دو شیء با هم. آدم با شیء و …

۵۶- «موضوع» گفت‌وگو می‌تواند طریقیت داشته باشد یا موضوعیت.

۵۷- باید موضوع را حلاجی کرد و مصادیق و موقعیت‌های مختلف برایش در نظر گرفت که با خلاقیت میسر است.

۵۸- دومین عنصر «موقعیت» است. که ممکن است یک موقعیت برای نوشتن داشته باشیم یا برای پیام‌مان دنبال موقعیت بگردیم.

۵۹- عنصر سوم «کلام» است. لحن، تکه کلام و دستور زبان همه باید متناسب با طرفین باشد.

۶۰- لازم نیست ما طرفین گفت‌وگو را توصیف کنیم، افراد باید خودشان را در کلام‌شان بروز دهند.

۶۱- هر کلمه در گفت‌وگو باید موضوعیت داشته باشد. لحن و موسیقی کلام افراد، نوع واژه‌ها … علاوه بر پیش بردن گفت‌وگوچیزی در مورد گوینده هم می‌گوید.

۶۲- هنری‌ترین قالب قالب طبیعی است که پیاده‌کردن گفت‌وگو بهترین آن است.

۶۳- در مشاهده، غیراز اجزاء، نسبت‌ها نیز مورد توجه‌اند. مثلاً در یک اتاق فاصله اشیاءاز هم و جایگاه هر شیء اگر تغییر کند حس و معنای متفاوتی ارائه می‌دهند ولو اینکه اجزاء تغییر نکرده است.

۶۴- ارزش‌ها در حذف چیزها موثرند. پدیده‌های مادی اگر به عنوان ایده دیده شوند و روی‌شان تامل شود روزنه‌ای به عالم معنا گشوده می‌شود «فلینظر الانسان الی طعامه» مثلاً با دیدن یک گدا در کوچه: حال و آینده و گذشته او چه بوده و چه خواهد شد؟

۶۵- اگر بتوانیم همه پدیده‌های به ظاهر نامربوط را با هم مرتبط بدانیم، دیگر نگاه‌مان به یک چیز منحصر نمی‌شود. یعنی با نگاه به یک شیء از چیزهای دیگر منصرف نمی‌شویم. کار هنرمند ارتباط میان بی‌تناسبات است.

۶۶- اگر شرح صدر در انسان بوجود آید، از انسان عقده حل می‌شود. اگر روح گسترده شود امکان گفت‌وگو با مردم هست.

۶۷- اینجاست که در مشاهده، لفظ «حذف کردن» مناسب نیست. باید گفت هر چیزی «ضریب خاص» خود را می‌یابد.

۶۸- وقتی به مجموعه پدیده‌ها نگاه طولی بکنی، سایر مجموعه را هم ادراک می‌کنی «فاینما تولوا فئم وجه الله» با یک چنین دیدی با گذشت زمان دیدت عمیق‌تر می‌شود. خلاصه این‌که مشاهده با دل و ارزش‌ها صورت می‌گیرد.

۶۹- مشاهده یعنی دیدن آنچه نیست و ندیدن آنچه هست. لازمه مشاهده خوب داشتن ایده‌ال ذهنی است.

۷۰- ورود موقعیت گاه از اول یا وسط ماجراست. ولی بدون از دست دادن مطلبی. در این حالت بارشی مطلب به سبب حجم کم بالاتر می‌رود.

۷۱- لازم است فایل انتقادی از نهضت حزب الله تهیه شود.

۷۲- کلاس رفتن برای نویسندگی نه شرط لازم است نه کافی. حداکثر مفید است. بقیه‌اش به خودت و تمرین بر می‌گردد.

۷۳- شما باید مثل دانشمندان شبیه‌ساز شوید که با دیدن یک صحنه حوادث قبل و بعد آن را در آورید.

۷۴- نویسنده کسی است که نتواند ننویسد.

۷۵- نویسنده خوب کسی است که خوب خط بزند.

۷۶- قابلیت‌ها را باید قابله‌ها کشف کنند، قابله باید قابل باشد.

۷۷- روایت به تناسب مخاطب یا زمان تغییر می‌کند. حتی می‌توان روای را تغییر داد.

۷۸- چگالی یعنی یک کلمه که چند معنی بدهد، نه اینکه که توی یک جمله کلی کلمه بچینی. نویسنده باید چگالی مطلبش بالا باشد.

۷۹- سبک یعنی مجموعه اشتراکاتی که در کلام خود هست بعلاوه امتیازات کلامی فرد.

۸۰- مشکل آثار حزب‌اللهی نداشتن لحن است. اگر ده حزب‌اللهی گزارش در مورد یک چیز بنویسند شبیه هم در می‌آید.

۸۱- انسان با همه دیدگاه‌هایش حضور دارد. لذا کسی که دیدگاه‌هاو نقل‌هایش متفاوت است، ممکن نیست دیگری مثل او بنویسد.

۸۲- ایجاد کردن صمیمیت فقط به شکستن کلمات نیست باید این حس را ایجاد کنی.

۸۳- کلمات زائد در توصیف باید حذف شود. وجود این کلمات سر چشمه گرفته از نگاه ماست. باید کلمات توصیفی را واقعاً توصیف کرد نه این‌که آنها را بکار برد.

۸۴- شخصیت که در آغاز داستان با وی آشنا شدیم دیگر نباید در متن خطاب شود.

۸۵- یک کلمه ممکن است معنا نداشته باشد. اما در راستای انتقال حس آن متن با توجه به موقعیت خاص معنای خاصی می‌یابد.

۸۶- متن را نباید بتوانیم در چند سطر خلاصه کنیم و جمله‌ای را حذف کنیم، هر کلمه باید سر جای خود به کار رفته باشد.

۸۷- به کار بردن مترادف کلمات، وقتی بتوانند بارهای حسی مختلف در تصور نویسنده را برسانند توجیه صحیحی می‌یابند و الا وجودشان زائد است.

۸۸- کلمات و جملات باید آهنگ داشته باشند، تا خواننده دچار اشتباه معنائی نشود نه اینکه نویسنده ضمیمه متن شود.

۸۹- کار هنر ایجاد یک تجربه درونی خارج ار تجارب بیرونی شخصی است. مخاطب تجربه آدمی بی‌تجربه است. برای نهضت فرهنگی هم انباشت تجربه در قالب هنر باید بوجود آید تا در مقابل سیستم‌های پیچیده آگاه وارد عمل شود.

۹۰- برای کار هنری باید با تمام زندگی وارد بحث شد. باید دید یک آدم واقعی چه لحن‌ها، فکرها و… دارد.

۹۱- حدیث نفس و خود را نشان دادن، به خواننده هیچ ربطی ندارد، باید طوری وصف کنی که خواننده حست را لمس کند.

۹۲- شهود بی‌واسطه با مسائل و یافتن رابطه میان آنها از ویژگی هنرمند است. اگر مطلب مال خود نویسنده باشد کلیشه نمی‌شود. سیاه و سفید کردن آدم‌ها را مخاطب می‌فهمد و نمی‌پذ یرد.

۹۳- سعی کنید حدیث نفس نکنید، آنچه باعث تفسیر و تحلیل شما می‌شود تصویر کن تا مخاطب هم حس و تفسیر شما را داشته باشد. بنابراین سعی کنید تخیل‌تان از واقعیت جلو نزند. تخیل جایی خوب است که تجربه اجتماعی وجود داشته باشد و الا سخنرانی می‌شود.

۹۴- همه مطالب را نمی‌توان در یک نوشته گفت.

۹۵- هنرمند تا می‌تواند باید خودش را بکشد بیرون، تا مخاطب با یک تجربه دسته اول روبرو شود، هر چه بی‌واسطه‌تر، موثرتر.

۹۶- نویسنده باید مثل جمله توی متن جا افتاده باشد، آدم‌ها وموقعیت‌ها را نویسنده می‌سازد.