پرستوهای انگلیسی در دربار قاجار چه میکردند؟
رسم سرسپردگی رجال ایرانی قاجار و وابستگی آنها به سفرای خارجی یکی از حقایق تاریخی است که در جامعه سیاسی آن زمان رواج داشته. از زمانی که قدرت روس و انگلیس در ایران تثبیت شد (که خود این تثبیت ناشی از شکستهای تاریخی ایران در جنگهای قفقاز و هرات بود) این رسم و سنت مذموم به وجود آمد که از میان رجال مملکت، آنهایی که در فکر روز مبادا بودند خود را در یکی از سفارتهای روس و انگلیس بیمه سیاسی کنند و خود را موظف ومدیون احساس میکردند که خدماتی برای حامیان مقتدرشان نجام دهند. این امر ناشایست تا آنجا ترویج پیدا کرد که در زمان حکومت پهلوی هم مرسوم شد. وقتی مردان دربار تحت حمایت قدرتهای خارجی بودند زنان حرمسرای قاجار که آینده مبهمی پیش رویشان بود نیز چنین رویهای داشتند و برای آنها سفارتخانههای انگلیس و روس پناهگاه خوبی به حساب میآمد.
زنان جاسوس را باید به دو دسته جاسوسان عادی و جاسوسانی که به “پرستو” شهرت یافتهاند تقسیم کرد. زنان جاسوس که از آنها تحت عنوان “پرستو” نام برده میشود، با استفاده از نقطه ضعف سیاستمداران و مقامات شهوتران، با بکارگیری حربههای جنسی، طرح سرویسهای اطلاعاتی متبوعشان را پیاده میکردند.
سر دوتیمر دیورند وزیر مختار انگلیس در ایران در یادداشت های ایام سفارت خود می نویسد: «روزی یکی از خواجههای حرمسرای سلطنتی سوار بر اسب یورتمه زنان به سفارت انگلیس آمد و به من اطلاع داد که مخدرات دربار تصمیم گرفته اند به هیات دسته جمعی به سفارت انگلیس بیایند و به عنوان اعتراض به عمل خلاف شرع اعلیحضرت در محوطه سفارت متحصن گردند. موقعی که علت این تصمیم ناگهانی را پرسیدم معلوم شد که اعلیحضرت قصد دارند خواهر یکی از زنان معقود خود را نکاح کند و چون جمع بین الاختین در مذهب اسلام مجاز نیست و اعلیحضرت به حرف کسی گوش نمیدهند، لذا مخدارت حرم که از هر دری نومید شده اند و حتی از واسطه قرار دادن روحانیون نتیجه نگرفته اند به ناچار تصمیم گرفته اند که به عنوان آخرین حربه دست استعانت به سوی سفیر انگلیس دراز کنند که شاید مقام سلطنت به ملاحضه نفوذ و قدرت سفارت انگلیس دست از این عمل زشت و خلاف شرع بردارد.
من به خواجه حرمسرا جواب دادم که البته کارمندان سفارت و شخص خودم از پذیرایی مخدارت سلطنتی در محوطه سفارت انگلیس فوقالعاده مفتخر خواهیم بود ولی چون باید تهیه و تدارک ناهار برای متحصنان عالی قدر دیده شود، بهتر است اقلا از عده آنها باخبر باشم. از پاسخی که خواجه حرمسرا به این سوال داد سرم گیج رفت، زیرا معلوم شد که سیصد نفر از پرده نشینان سلطنتی خیال تحصن در سفارت انگلیس را دارند. به ناچار دستور دادم که با کمال عجله مقدار زیادی چادر و سراپرده در باغ سفارت برافراشتند و غلامان سفارت را مامور کردم که در تدارک ناهار و شام باشند. در این ضمن که مشغول تدارکات بودیم قاصدی دیگر نفس نفس زنان از راه رسید و با اظهار تشکر گفت که خانمها به حضور ایلچی سلام میرسانند و میگویندکه دیگر آمدنشان به سفارت لازم نشد، زیرا اعلیحضرت پس از اینکه شنیدند که مخدرات سلطنتی خیال دارند از دست معظم له به سفارت انگلیس شکایت کنند از تصمیم سابق خود منصرف شده اند.»(جواد شیخ الاسلامی ، افزایش نفوذ روس وانگلیس در ایران عصر قاجار ، انتشارات کیهان ص ۲۱)
زندگی در حرمسرای شاهی برخلاف ظاهر زیبای آن، زندگی سراسر رنج آوری بود و گاهی باقی ماندن در دربار به جدالی واقعی منجر میشد. تفاوت زیادی میان زنان متعدد شاه بود، تفاوتی که در اصل و نسب زنان وجود داشت، از مهمترین عامل پیدایش کشمکشها به حساب میآمد. همواره سعی میشد، تا زنانی که دارای ریشه خانوادگی سلطنتی بودند، از دیگر زنان متمایز شوند.
عامل مهم دیگری که زمینه کشمکش را فراهم میکرد، علاقه زیادی بود که شاه به بعضی از زنان معمولی نشان میداد و زنانی که اینگونه مورد توجه قرار میگرفتند، از امکانات بیشتری از جمله دریافت مواجب بیشتر بهره میبردند. جلب محبت شاه برای رسیدن به چنین موقعیتی، حرمسرا را به صحنه حسادتها و رقابتها تبدیل کرده بود.
دوران حکومت سلسله قاجار، هزینههای بسیار زیادی صرف اداره حرمسراها میشد و همه زنان، دارای مواجب معین اما متفاوتی بودند. « در زمان ناصرالدین شاه، زنان برحسب مرتبهای که در نزد شاه داشتند، دارای حقوق خاصی بودند. زنهای درجه اول ماهی هفتصد و پنجاه تومان و زن های درجه دوم از دویست تومان تا پانصد تومان و زنان موقت درجه سوم از یکصد تا یکصد و پنجاه تومان مقرری دریافت میکردند. همچنین زنانی که در نزد شاه از محبوبیت بیشتری برخوردار بودند، به تنهایی دارای خانه و تشکیلات مختص به خود بودند. آنها برای خود دربار کوچکی تدارک دیده اند که جدا از دیگران است». (بشری دلریش، زن در دوره قاجار، حوزه هنری ۱۹۷)
ناسازگاری های فراوان دربار و بی توجهی پادشاهان به سامان دادن اختلافات حرمسرا، یکی از عواملی بود که زنان به حمایت سفرای خارجی به ویژه انگلیس نیاز داشتند.
شاهزاده عباس میرزا ملک آرا، پسر محمد شاه قاجار و برادر ناصرالدین شاه در خاطراتش می نویسد: که چند روز پس از مرگ محمد شاه، مهد علیا برادران خود اسدالله خان و سلیمان خان قاجار را مامور فرمودند که با چند نظامی منتظر باشند که من از اندرون که بیرون آمدم مرا کور نمایند. خبر به اندرون رسید، صلاح دیدند که متوسل به ایلچی (سفیر انگلیس شوند) کاغذی از جانب من خطاب به نماینده انگلیس نوشته شد و فرهاد میرزا کاغذ را گرفت و سوار شد و از بیراهه خود را به باغ قلهک که ییلاق ایلچی انگلیس است؛ رساند و از آنها تقاضا کرد که برای نجات من دخالت کنند. فی الفور پزشک مخصوص خود را پیش مهد علیا فرستاد و به همه درباریان ابلاغ کرد که عباس میرزا تحت حمایت انگلیس است. مهدعلیا و دیگران که این وضع را دیدند مرا به حال خود واگذار کردند و دیگر متعرضم نشدند.» (جواد شیخ الاسلامی ، افزایش نفوذ روس وانگلیس در ایران عصر قاجار ، کیهان ص ۱۷)
استعمارگران که به خوبی از وضعیت حرمسرای شاهان قاجار با خبر بودند، سعی در ایجاد ارتباط با حرمسرا داشتند. در بدو ورود سرگور اوزلی سفیر انگلیس به ایران، همسرش با تقدیم قطعه الماسی به دیدار آغاباجی از زنان سوگلی فتحعلی شاه می رود تا زمینه نفود در این زن مقتدر دربار را فراهم کند. به گفته جیمز بیلی فریزر؛ نقاش، سیاح و سفرنامهنویس اسکاتلندی که چند سال در ایران زندگی کرده: «تاج الدوله یکی دیگر از زنان با نفوذ فتحعلی شاه، آن چنان به ایجاد روابط صمیمانه با انگلیسیها علاقمند بود که حتی به افتخار آنها میهمانی برپا میکرد.» (جیمز بیلی فریزر، سرنامه فریزر معروف به سفر زمستانی: ترجمه منوچهر امیری، توس،ص۱۹۷ .)
«ترس از ایجاد روابط نامشروع زنان حرمسرا با مردان درباری، افشای اسرار سیاسی و حفظ امنیت زنان حرمسرا موجب میشد که آنان همواره با شدیدترین نظارتها مواجه شوند و هنگام حرکت کاروان زنان حرم در معابر عمومی همواره یک دسته سوار با فریادهای (دورشوید، کورشوید) مردم را دعوت به خلوت کردن مسیر، چسباندن صورت هایشان به دیوار یا درخت و دراز کشیدن بر روی زمین می کردند و هیچ کس حق نداشت؛ حتی نیم نگاهی به حرم شاهی بیندازد.» (دروویل، سفرنامه دروویل، ترجمه جواد محیی، تهران، کوتمبرگ، ص ۱۵۹٫)
اما آنچه که تاریخ نقل میکند برای سفارت انگلیس دور شوید و کور شوید وجود نداشت. رابطه سفارت انگلیس با حرمسرای دوره قاجار رابطه دوطرفهای است. زنان برای بقا در دربار نیاز به حمایت انگلیس داشتند. چون شاهان قاجار تنها از آنان حرف شنوی داشتند. در مقابل سفارت انگلیس هم نیاز به جاسوسان مقتدر در دربار داشت. همچنین اعمال قدرت انگلیس به واسطه زنان دربار مطلوب انگلیسی ها بود آنها به خوبی از نفوذ بعضی از زنان حرمسرا بر پادشاهان قاجار با خبر بودند.
در دوره سلطنت آقا محمدخان با توجه به شخصیت جدی او و همچنین محدودیتهای سخت حرمسرا، زنان به هیچ وجه در مسایل سیاسی کشور دخالت نمی کردند، اما در زمان فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه تماس و مراودهای که شاهان وقت با زنان حرمسرا داشتند، به مراتب بیشتر از تماسی بوده که با رجال کشور داشتند. به همین دلیل حضور زنان در اوضاع سیاسی دربار بسیار پررنگ بود.
فتحعلی شاه حتی در لشکرکشیهای خود از همراه بردن زنان حرمسرا غافل نبود. ناصرالدین شاه در برخی مواقع تا هفتهها از «حرم خانه» بیرون نمی آمد. پس طبیعی است که زنان حرمسرا در امور کشور مداخله کنند. البته این زنان سوگلی بودند که بیشترین دخالتها را داشتند.
مادام کارلاسرنا (جهانگرد ایتالیایی) درسفرنامه خود می نویسد: «ناصرالدین شاه در هنگام تصمیم گیری در مورد مسائل کشوری علاوه بر منجم مخصوص دربار همواره با یکی از زنان سوگلی خود نیز به مشورت میپرداخت؛ زیرا اعتقاد داشت که او از نوعی پیشگویی برخوردار می باشد.» (ادم ها وایینهادر ایران سفرنامه مادم کار لاسرنا ص۹۶)
کلنل کاسا کوفسکی فرمانده بریگاد قزاق روسیه تزاری در ایران زمان قاجار میگوید: «پارهای از زنان حرمسرای ناصرالدین شاه حتی زودتر از صدراعظم وقت از نیات شاه در باب مسائل جاری مملکت آگاه می شدند؛ زیرا شاه پیش از اقدام به هر کاری یاداشتهایی از کارهای مورد نظر خویش را مینوشت و آن را نزد زنان امین حرمسرای خود نگاه می داشت.» (اکاساکوفسکی،خاطرات، ترجمه عباسقلی جلی،سیمرغ ،ص۱۴۴)
گاهی ناصرالدین شاه در حرمسرا به صدور فرمانی تصمیم میگرفت و این کار را به زنان باسواد حرم واگذار می کرد. پولاک در مقام پزشک مخصوص ناصرالدین شاه قاجار از اعتبار زیادی برخوردار بود. او با همه عظمت ظاهری ناصرالدین شاه قدرت او را محدود میداند و میگوید: «به این خیال واهی دل خوش دارد که فرمانروای منحصر به فرد مملکت است در حالی که حقیقتا همچون توپ بازی در دست دیگران است. حال این دیگران ممکن است مادرش، همسرش، وزرایش و یا هر درباری دیگر باشد که بتواند وقایع و اتفاقات را به نحوی به عرض برساند که او الزما به همان نتیجه برسد که گزارشگر خبر بخواهد و شاه بپندارد که همه چیز بر وفق مراد و نظر او انجام گردیده است.» (پولاک، سفرنامه پولاک، مترجم کیکاووس جهانداری، تهران خوارزمی، ص ۲۹۴ )
زنان حرمسرا به پشتوانه قدرت خود در مسایل گوناگون اعمال نفوذ میکردند. « مادر شعاع السلطنه از زنان اصلی فتحعلی شاه با ذکر تقاضا های مکرر مردم (خمسه) از او در رفع ستمگری های پسرش، به شاه می گوید که اگرچه پسرخودم مصدر ظلم شده باشد باید معزول شود. یا آغاباجی همسر دیگر فتحعلی شاه گاهی ابا عمال نفوذ خود باعث رهایی محکومان از چوبهدار میشود.
البته چنین دخالتهای که باعث رفع گرفتاری مردم میشد کم بود، اعمال نفوذ زنان دربار بیشتر برای محکمتر کردن موقعیت خود و خویشاوندانشان بود. واگذاری مناصبی چون پیشخدمت باشی، ریاست دیوان خانه عدلیه و حکومت دهخوار قان به نصرت السلطنه، تا حد زیادی به میمنت برادری او با شکوه السلطنه از همسران اصلی ناصرالدین شاه و مادر مظفر الدین شاه بوده است» (بشری دلریش، زن در دوره قاجار، حوزه هنری۲۱۸)
مهدعلیا همسر محمدشاه و مادر ناصرالدین شاه در رأس زنان مداخله گر در اوضاع سیاسی قرار داشت و با مرگ محمدشاه تا رسیدن ولیعهد ناصرالدین شاه از تبریز به تهران، او با قدرت کامل به نظارت امور پرداخت. با استقرار ناصرالدین شاه بر قدرت او همچنان به عنوان یک رکن قدرت باقی ماند. مهدعلیا از سفارت انگلستان غافل نبود و تلاش میکرد حمایت انگلیسیها را نیز به دست آورد. کاردار سفارت انگلیس، کلنل فرانت در خاطرات خود مینویسد: «ملکه مادر از من خواهش کرده است که در تمام موارد آزادنه با دربار مکاتبه کنم و هرگونه پیشنهادی را که به حال شاه مفید میدانم ارائه دهم …».
یکی از مهم ترین اقدامات سیاسی مهد علیا که با نفوذ انگلیس انجام شد قتل امیر کبیر بود. دشمنی مهدعلیا با امیرکیبر به این دلیل بود که او در دوران صدارت خود، دایره عمل درباریان و از جمله مهدعلیا را بسیار محدود کرده بود تا آنجا که بسیاری از جیره و مواجبهایی را که این عده به خود اختصاص داده بودند، به کلی قطع کرده بود. (ابوالقاسم طاهری، تاریخ روابط سیاسی و بازرگانی ایران و انگلیس (از دوران فرمانروایی مغولان تا پایان عهد قاجاریه، ج ۲، انجمن آثار ملی، ۱۳۵۶، ص ۲۵۱-)
کلمنت مارکام انگلیسی به دسیسه و نقش مهدعلیا در عزل امیر کبیر اشاره دارد: “…حتی والده شاه مهدعلیا نیز اعمال امیر (کبیر) را تکذیب میکردند و عزل این وزیر با تدبیر را میخواستند”.
مهدعلیاهمزمان با صدارت اعظمی امیرکبیر و تلاش برای مهار قدرت او با حمایت انگلیس در مقابل امیر ایستاد و زمینه قتل او را فراهم کرد بعد از قتل امیر، مهدعلیا با حمایت از میرزا آقاخان نوری او را به منصب صدارت اعظمی رساند.