دنیای مدرن جایی است که افراد هر روز بیشتر از دیروز در آن به هم مرتبط می شوند. در حال حاضر شما می توانید اسم هر کسی را در گوگل وارد کنید و با صفحاتی رو به رو شوید که اطلاعات آن ها را در اختیار شما می گذارد. شاید صفحه ی فیسبوک آن ها را پیدا کنید؟ شاید دیگر شبکه های اجتماعی برای شما عکس یا نوشته ای از آن ها بیابند؟ شاید هم وبلاگی پیدا کنید که در آن افکار و اعتقاداتشان را منتشر کرده اند.
کسی منکر ارزش ارتباطات جهانی نیست. این حقیقتا یک نعمت است که آدم بتواند با دوستان و آشنایان خود در آن طرف دنیا در تماس باشد و از جزئیات زندگی آن ها با خبر باشد. چه کسی است که از شنیدن داستان آن پدر و دختری که سال ها پیش از همه جدا شده بودند و با استفاده از شبکه های اجتماعی پس از چند دهه همدیگر را پیدا کردند خوشحال نشود؟ دهکده ی جهانی هر روز کوچکتر و کوچکتر می شود.
ولی بعضی افراد روی دیگر سکه را می بینند.در دنیای شبکه های اجتماعی و آشنایی های مجازی، گمنام بودن هم ارزش خاص خودش را دارد. کافی است سری به فیسبوک بزنید. آن گاه با اسم هایی مانند «سار آ»، «آرش ایرانی» یا «مریم جون» رو به رو خواهید شد که هیچ نشان مشخصی از کاربرهایی که از این اسم ها استفاده می کنند نمی دهند. حتی امکان دارد از عکس هایی برای معرفی خود استفاده کنند که متعلق به آن ها نیست: یعنی عکس فرد دیگری را به جای خود نمایش دهند. البته تمایل به گمنامی فقط مربوط به ایران نیست. در کشورهای اروپایی و آمریکا نیز، علاقه ی زیادی به گمنامی در فضای اینترنت وجود دارد. کافی است عبارت «گمنامی در اینترنت» را به زبان انگلیسی جستجو کنید تا ببینید که از سال گذشته تا اکنون صدها مقاله ی علمی به زبان انگلیسی در این باره نوشته شده است.
بحث گمنامی و امنیت در اینترنت بحث داغ روز دنیا است و موافقان و مخالفان خودش را دارد. چند سالی است که بعضی از شرکت های بزرگ دنیا مانند گوگل و بلیزارد برای استفاده از بعضی سرویس ها کاربرها را مجبور به استفاده از اسم حقیقی می کنند و به آن ها اجازه نمی دهند از نام مستعار یا نام کاربری دیگر استفاده کنند.
بحث و جدل میان کاربرهای این شرکت ها بسیار شدید بوده و آن قدر بالا گرفته است که کلمه ای برای توصیف این اختلاف نظر به نام Nymwars یا همان «جنگ نام مستعار» اختراع شده است(۱).در عین حال، در میان بحث های علمی و امنیتی، پروژه هایی هنری و اجتماعی در این باره نیز شکل گرفته اند که نگاه هایی لطیف به گمنامی در اینترنت داشته اند.
به عنوان مثال می توان به سایت انگلستانی «هنر گمنام» اشاره کرد که در آن کاربرها می توانند به صورت ناشناس آثار هنری خودشان را به اشتراک بگذارند و خرید و فروش کنند. در واقع این سایت تلاش دارد که نام و نشان هنرمند را از اثر هنری جدا کند، تا خریدار بتواند بدون پیش فرض یک اثر را قضاوت و ارزیابی کند. نمونه ای دیگر از یک تارنما که از گمنامی بهره ای لطیف برده است، سایت «پست راز» است که توسط آن کاربرهای رازهای خود را بر پشت یک کارت پستال نوشته و به صورت گمنام به مدیران سایت پست می کنند (۲). مدیران سایت همه ی این رازها را می خوانند و جالب ترین آن ها را در فضای مجازی و یا در کتاب منتشر می کنند.
شاید برای خواننده ها جالب باشند که بدانند پروژه های ایرانی نیز وجود دارند که از گمنامی در اینترنت برداشت لطیف کرده اند. یک تارنمای موفق ایرانی که از مفهوم گمنامی برداشتی احساسی و اجتماعی داشته و کاربرها می توانند درد و دل ها و افکار خود را به صورت ناشناس برای کاربرهایی که هرگز ندیده اند و نمی شناسند ارسال کنند. کاربرهایی که پیام ها را دریافت می کنند می توانند تصمیم بگیرند که به نویسنده ی ناشناس جواب بدهند یا خیر. اگر جوابی داده شود، سایت این دو کاربر ناشناس را بدون فاش کردن هویت آن ها به هم متصل می کند و به آن ها این اجازه را می دهد که در فضایی خصوصی با هم صحبت کنند. این تارنما نمونه ی بارزی است از نیاز انسانِ مدرن به خالی کردن خود، بدون ترس و واهمه از قضاوت شدن.
در انتها باید گفت که دلیل های قوی و خوبی له و علیه گمنامی در فضای مجازی وجود دارند. در سراسر دنیا این موضوع هنوز حل نشده است و اختلاف نظر و بحث امنیتی در این باره همواره در حال شکل گیری و تکامل است. در حال حاضر نمی توان نظر قطعی در این باره داد. ولی به طور کلی تجربه نشان داده است همواره کاربرهایی وجود خواهند داشت که تمام اطلاعات خود را بی پرده در معرض نمایش می گذارند؛ و در عین حال کسانی وجود خواهند داشت که از فاش شدن هویت و اطلاعات شخصی شان ناراضی اند. شما به کدام دسته تعلق دارید؟
برگرفته شده از صفحه شخصی سید علی موسوی psyop.blog.ir