داشتم خاطرات شهید های جهاد علمی رو میخواندم پیش خودم گفتم اگه اینا شهید نشن پس کی شهید بشه ....



توی محل کار ده ساعت کار می کرد .

اما هفت ساعت به عنوان ساعت کاری میزد

می گفت فکر میکنم فلان کار شخصی هم انجام داده ام

اینجوری مقید بود توی حساب و کتاب بیت المال

شب ها هم کالا و نذورات و هدایا رو بر می داشت

با پرایدش می برد برای فقرا ...

خـاطره ای از شهیـد راه علـم ، " مجید شهریاری "

===============================

اینو خواندم یادم به یه دیالوگ از فیلم مختار افتاد

((بیعت ایرانی بیعت ایمانی است))

ما را نبی «قبیله ی سلمان» خطاب کرد

روی غرور و غیرت ما هم حساب کرد

امروز اگر که سینه و زنجیر می زنیم

فردا به عشق فاطمه شمشیر می زنیم