شعری اردیبهشت ...تقدیم به دوستان ...

من مریدم
مرید کسی که 
منبرش بر درختان توت است
حرفهایش همه از سکوت است
وعظ او
رنج ما از هبوط است
*
باز اردیبهشت است 
مرشدم رفت در خانقاه
رفت و در را به روی خودش بست
خرقه می دوزد آنجا
با نخ قبض و با سوزن بسط
*
می تند درد را
در خودش چله چله
می رود تا ملاقات او
پله پله
*
پیر من
خانقاهش
پیله ای در هم است
نام او
کرم ابریشم است
*
کرم ابریشم من
صوفی اهل حال است
خرقه او دو بال است
*
باز اردیبهشت است
باز گلها
در سماع و مناجات
باز هم قصه ای از کرامات
شیخ پروانه پر زد
پیله اش شد خرابات