فایده ی دانستن انگیزه های استفاده از اینترنت چیست؟

آگاهی و اطلاع، مقدمه ی تغییر، اصلاح رفتار و رشد است. یک پزشک نیز تا دست به آزمایش و شناسایی عامل اختلال نزند، نمی تواند با اطمینان به درمان و اصلاح اختلال اقدام کند. ما هم اگر بخواهیم تغییری در رفتار و عادت خود و یا فرزندان در استفاده از اینترنت ایجاد کنیم باید پیشاپیش اطلاعات کافی را از خودِ عادت (شدت، دفعات و...) و همین طور انگیزه ها و علل آن کسب کنیم. بسیاری از عادت ها و وابستگی های ما به این دلیل شدت و دوام دارد که واقعاً نمی دانیم از کجا و از کدام نیاز ما ریشه گرفته و چون علت آن ها را نمی شناسیم قادر به کنترل و رفع عادت نیز نیستیم.


اگر از نوجوانی که مصرف سیگار را شروع کرده بپرسید که چرا سیگار می کشد، پاسخ درست و روشنی در توضیح علل آن نمی تواند بدهد. در مورد کامپیوتر و اینترنت هم بر خلاف انتظار گاهی همین طور است. خیلی وقت ها زدن دکمه و روشن کردن کامپیوتر و ورود به فضای اینترنت به صورت رفتاری شرطی، عادتی و حتی غریزی (در پاسخ به تکانه های جنسی و خشم) انجام می شود و نه لزوماً به صورت فعالیتی آگاهانه و هدفمند و با برنامه ی قبلی و این هم مثل خیلی از رفتارهای جبری، خودکار و غریزیِ ما از مراکز پایین تر مغزی سرچشمه می گیرد، نه از قشر مغز که مرکز بصیرت، تسلط و آگاهی است.
علاوه بر این، نوع فعالیتی که در اینترنت انجام می دهیم هم سرنخ و راهنمای خوبی است که ما یا فرزندان رفع چه نیازی را داریم پیگیری می کنیم. مثلاً کسانی که بیشتر به دنبال مسائل تکنیکی و نرم افزاری و یا بازی های تک نفره و یا جمع کردن اطلاعات و تصاویر هستند و کمتر به سراغ چت و گروه های اینترنتی می روند، در واقع فعالیت های غیر اجتماعی اینترنت را دوست دارند. برعکس، در بین آن ها که فعالیت های اجتماعی را ترجیح می دهند نیز تفاوت هایی هست. مثلاً ایمیل فرستادن و یا پیغام خاموش، از درجه ی اجتماعی بودن کمتری نسبت به چت های دیداری و صوتی برخوردار است.
به علاوه، هر چه نیاز اساسی فرد در زندگی واقعی و بیرونی بیشتر نادیده گرفته و یا سرکوب شده باشد، بیشتر در فضای اینترنت در جستجوی آن خواهد بود. شدت اشتیاق و اصرار فرزند ما به گفت و گو با دوستان در اینترنت حکایت از نیاز او به روابط اجتماعی دارد که شاید بر خلاف پندار ما نادیده گرفته شده و یا ناکافی بوده است.
چنین سرنخ هایی ما را در درک بهتر احساسات و نیازهای فرزندان یا خودمان یاری می کند.
به طور خلاصه، اینترنت محیطی است بسیار غنی و متنوع که نیازهای مشترکین را در ابعاد گوناگون پاسخ می دهد و ارزیابی نوع فعالیت اینترنتی می تواند آگاهی بیشتری از انگیزه ها و نیازهای مان به ما بدهد. چه نیازهایی ما را به سوی این محیط می کشاند و ساده تر: از اینترنت چه می خواهیم؟

رفع چه نیازهایی را در اینترنت دنبال می کنید؟

نیاز جنسی:

یکی از روزها در جلسه ی گروه درمانی سؤال کردم که چرا اینترنت این قدر عادت آور است؟ و بلافاصله یکی از اعضای گروه پاسخی ساده و یک کلمه ای داد: «سکس». صد سال قبل فروید (غلط یا درست به حساب خود اوست که صاحب نظریه است) گفت سکس انگیزه ی اولیه ی آدمی است و مازلو در هرم سلسله نیازهای آدم ها آن را در مبنا و قاعده ی هرم قرار داد. امروزه «سکس اینترنتی» حضوری وسیع و غالب در فضای اینترنت دارد و شاید دلیلش هم این است که سکس از قوی ترین نیازهای زیست شناختی و طبیعی آدم ها است و بخش غیرقابل انکار از وجود ما که البته توجه و توان زیادی هم جلب می کند. اما این که برخی مردم تصور می کنند که حضور خیلی از جوان ها در اینترنت فقط برای توجه به جنس و جنسیت و عمل جنسی، آن هم در نازل ترین سطح خود است نیز شاید ریشه در ترس های آن ها مثل ترس از تکنولوژی (تکنوفوبی) داشته باشد. البته که به جز رفع و ارضای نیازهای اولیه ی جنسی، انگیزه های روانی و حتی اجتماعی عالی ترین هم در ارتباطات جنسی وجود دارد که قابل انکار نیست. جنبه های پیچیده تر معنایی و احساسی رابطه ی جنسی در بسیاری از شاهکارهای هنری دیده می شود. شاعران و عارفان خود ما هم برای بیان تعبیرات عرفانی خویش از این مضامین جنسی (البته با هنرمندی و ظرافت) مثل طاق ابرو، لعل لب، و نار پستان و... بهره می برده اند.
و اما فعالیت های مربوط به جنس و جنسیت در اینترنت دو نوع ا ست: یک نوع آن غیر اجتماعی است (مثل جمع آوری عکس و یا قصه های مربوطه) که فرد عملاً ارتباطی با کسی ندارد. خودش است و خیالاتش و تصاویر و قصص. شاید پشت بسیاری از این فعالیت ها یک جور وسواس وجود داشته باشد و یا ترس از صمیمیت. عده ای هم که تمایل دارند کنترل اوضاع کاملاً در اختیارشان باشد و به شرایط مسلط باشند نیز ممکن است به این گونه فعالیت فردی و یک طرفه مایل شوند. در این زمینه هم، منابع اینترنتی، نامحدود است و ممکن است فردی که وارد چنین فعالیتی شده تا بی نهایت دچار خیالپردازی و اشتغال ذهنی شود و در این وادی بی انتهای تصاویر و قصص غرق گردد، یعنی مبتلا به اعتیاد به پورنوگرافی اینترنتی شود.
اما نوع دیگری از فعالیت های جنسی در اینترنت وجود دارد که جنبه ی ارتباطی و اجتماعی در آن برجسته تر است. یعنی فرد، کس (یا کسانی) دیگر را هم در تجربه ی جنسی خود مشارکت می دهد (روابط جنسی اینترنتی)، که این رابطه فاقد خصوصیات مهمی مثل توجه به نیازهای روانی و صمیمیت واقعی و احساس های فیزیکی یک ارتباط (مثل لمس کردن) است. ادامه ی چنین ارتباطی به دلیل سهولت، گمنامی و عدم خطرات بیرونی می تواند به «اعتیاد اینترنتی به روابط جنسی» بینجامد. این ارتباط سطوح پیچیده تر و بالاتری هم دارد. شاید چنین انگیزه ای در پشت خیلی از فعالیت های مشترک و جمعی اینترنتی مثل عضویت در گروه های بحث و یا گفت وگو در فضای اتاق های چت هم نهفته باشد. بسیاری از روابط جنسی عادت آور اینترنتی از گفت وگوهای ساده ی اجتماعی درباره ی مسائل روز، ماشین، تحصیل، زبان و.. و بدون قصد آگاهانه ی ارتباط جنسی شروع شد است. آگاهی و بصیرت به این که شاید این نیاز پنهان و نیرومند، کنترل و عنان را در روابط به دست خود بگیرد و بر فرد و ارتباط اولیه اش مسلط شود نیز خالی از فایده نیست.
از سوی دیگر نگاهِ صرفاً جنسی، آن هم در سطحی اولیه و خام، به فعالیت های اجتماعی اینترنتی نیز صحیح نیست. حتی در افرادی که راه را به اشتباه رفته اند، نیازهای عمیق تر و مهم تری وجود داشته است. بسیاری احساس تنهایی می کنند و نیاز به صمیمت و همدلی دارند. برخی از شادی و لذت در زندگی واقعی خود محرومند و در جست وجوی آن آدرس را در اینترنت گم می کنند و به سمت ارضای نیازهای جنسی در این فضا می روند.
عده ای از افراد هم انگیزه جنسی را در خفیف ترین و سطحی ترین وضعیت، به صورت کلام بی پرده و صریح در اینترنت دنبال می کنند و هرگز فراتر از آن نمی روند. (لفظ لاس زدن Flirtation- که نام گروهی از سایت ها نیز هست - کلمه ی مناسبی به نظر نمی رسد ولی ظاهراً گریزی از استعمال آن نیست) بهتر است که این افراد هم از نیازهای خود، آگاه شوند، شاید ترس و تردید از صمیمیت در زندگی واقعی باعث بروز چنین رفتاری شده است. رفتاری که ممکن است به تدریج تبدیل به عادتی فراگیر (و به خصوص در فرهنگ و جامعه ی ما مذموم و ناپسند) شود.
متأسفانه در بسیاری از موارد، تلاش برای جست وجوی عواطف، محبت و جنسیت در اینترنت (به جای دنیایی بیرونی) فرد را به ورطه ی عادت به سکس اینترنتی (چه پورنوگرافی و چه روابط جنسی) می اندازد، که جز آسیب بیشتر به طبیعت و عملکرد او و افتادن در مشغولیت ذهنی وسواس گونه با نازل ترین سطوح نیازهای جنسی ثمری ندارد. در این باره نیز بیشتر خواهیم گفت.

نیاز به برقراری ارتباط:

مسعود 19 ساله تجربه ی جالبی دارد که آن را این گونه بیان می کند: «تجربه ی اول من با چت روم (اتاق گفت وگو) خیلی ناامیدکننده بود. چقدر بی معنی و پوچ! مکالمه ها سطحی و بچگانه بود. بیشتر می گفتند سلام بچه ها! چه خبر؟ جمله ها نیمه تمام رها می شد و همین طور ادب هم کمتر رعایت می شد. با خودم گفتم این کار چه خاصیتی دارد؟ چرا مردم این طوری وقت تلف می کنند؟ تا یک ماه بعد هیچ مراجعه ای به اتاق های چت نداشتم. اما تجربه ی دوم من با اتاق های چت کاملاً متفاوت بود. من وارد یک اتاق چت اختصاصی شدم. دو سه نفر بیشتر آن جا حضور نداشتند، که بلافاصله هم متوجه ورود من به اتاق شدند. خودم را معرفی کردم و بقیه هم چنین کردند. به زودی احساس آشنایی و صمیمیت زیادی بین ما برقرار شد. من فقط می دانستم که دوستانم از کدام شهر و چه قومی هستند. ما در کمال احترام با هم از هر دری سخن گفتیم، که تجربه ای جالب و لذت بخش بود.»
مسعود پیش از ورود به اینترنت هم پسری اجتماعی و معاشرتی بوده است. در تجربه ی اخیر اینترنتی اش هم شاید کمی ابهام و راز آلودگی در ارتباطش وجود داشته که برایش تازه و جذاب بوده . آشنایی با مردمی که کاملاً آن ها را نمی شناخته و صحبت درباره ی موضوعات جالب نیز نوع و جلوه ای دیگر از معاشرت را به او نشان داده. نظر شما چیست؟
بسیاری از صاحب نظران می گویند که اساسی ترین نیاز انسان، نیاز به برقراری ارتباط است. اهمیت این مسئله آن قدر بوده که خداوند، آدم (علیه السلام) را که میوه ی ممنوع را خورد تنها و بی کس به زمین نفرستاد! در تلاش هایی هم که برای تعریف انسان متعادل و طبیعی شده، بر روی برقراری روابط سالم به عنوان یکی از ارکان تعریف، تأکید بسیاری شده است. ما روان پزشکان هم عملکرد مراجعان را از نظر روابط (خانوادگی، شغلی، تحصیلی و اجتماعی) ارزیابی می کنیم و اگر مختل بود می گوییم: اختلال داری و باید درمان شوی. اینترنت هم بر خلاف تصور عده ای فقط یک مرکز و یک شاهراه اطلاعاتی نیست، بلکه جامعه ای بزرگ و قدرتمند است که فرصت های ارتباطی فراوان برای اعضای خود فراهم می کند. برای عده ای از مردم، اینترنت نیز جامعه ای است شبیه جامعه ی خودشان، با فرصت های فراوان برای برقراری روابط و با عرصه های متنوع برای مبارزه و چالش. این افراد، جامعه ی اینترنتی را جایگزین جامعه ی واقعی نمی کنند و روابط اینترنتی را جایگزین و جانشین روابط خود در دنیای بیرونی نمی دانند تا هر کجا که دچار استرس، محرومیت و ناکامی در برقراری روابط بیرونی شدند به سوی روابط و گروه های اینترنتی فرار کنند. مثال بارز چنین نگرشی، سایت هایی است که توسط دانشجویان خلاق در دانشکده ها طراحی می شود و فارغ التحصیلان حتی پس از سال ها دوری از فضای تحصیل شان می توانند از طریق رجوع به آن، همکلاس های قدیم را پیدا کنند و از حال و هوای دانشکده و اساتید خود مطلع شوند و از فعالیت های علمی و اجتماعی خود با هم بگویند و اگر طرح علمی دارند آن را عرضه کنند. علی هم پس از مدرسه، همه روزه در اینترنت با دوستان و همکلاس های خود درباره ی وقایع مدرسه و تکالیف و ... صحبت می کند. حسین از مهارت فنی خود در کار با کامپیوتر و اینترنت استفاده می کند و به دیگران هم کمک می کند و از این طریق کلّی دوست و آشنا برای خود دست و پا کرده است.
این ها همه مثال هایی از مدل تقویت و تکمیل روابط اجتماعی به وسیله ی اینترنت (و نه جایگزین کردن روابط بیرونی با روابط اینترنتی) است.
اینترنت و کامپیوتر برای حسین و علی و... «مکمل» روابط اجتماعی بیرونی است و باعث تقویت و غنای بیشتر این روابط و یادگیری بهتر روابط مؤثر می شود. به علاوه راه های تازه ای برای بیان و ابراز عقیده ی آن ها فراهم می کند.
و اما رابطه ی اینترنتی چه ویژگی هایی دارد که آن را از انواع دیگر ارتباط ممتاز می کند؟ سه ویژگی اصلی: 1. گمنامی و بی چهرگی 2. سرعت و سهولت در برقراری روابط 3. قابلیت تسلط و کنترل بیشتر بر روابط (به وسیله ی دکمه ها) است و البته هر کدام، مسائل و آسیب های خاص خود را دارد که بعد به آن ها خواهیم پرداخت. اما محدودیت هایی هم در این روابط هست. این روابط هیچ گاه حال و هوای یک رابطه ی تمام عیار و واقعی را حتی در کوتاه ترین زمان و از معمول ترین نوعش ندارند. ساعت ها گفت وگو در فضای اتاق چت باده ها نفر، هیچ گاه عناصر و حس و حال یک ارتباط پنج دقیقه ای با خواربار فروش محل را برای خرید و تعارفات معمول ندارد. روابط اینترنتی فاقد بسیاری از عناصر لازم برای یک ارتباط واقعی وکامل است. وقتی شما دراینترنت ارتباط برقرار می کنید، از بسیاری از جزئیات زبان بدن غافل می شوید.
حتی وقتی که تصویر همدیگر را از طریق دوربین کامپیوتر (Web cam) می بینید، ارتباط چهره به چهره و به خصوص ارتباط چشمیِ مؤثر و کاملی برقرار نیست. ظرافت های آهنگ کلام هم از طریق گوشی میکروفون (Head set) منتقل نمی شود. وقتی ما در جایی رو در روی دوستی می نشینیم، از حرکات ابرو و چین پیشانی او، متوجه رنج او می شویم. از آهنگ و وقفه ی کلامش به ترس و نگرانی او پی می بریم. اگر آه می کشد می توانیم حدس بزنیم که در دل غصه ای دارد، با لمس دست و شانه به او قوت قلب می دهیم و همدلی می کنیم. یعنی در یک ارتباط واقعی، زبان بدن ما سخن می گوید. زبان بدن، بخش اصلی ارتباط آدم ها است، نه زبان کلامی و حرف. در روابط اینترنتی، عناصر لازم برای برقراری این ارتباط غیر کلامی یا وجود ندارد (مثل لمس کردن) و یا کافی نیست. حتی ظرافت های ارتباط کلامی نیزیا وجود ندارد و یا کیفیت لازم را ندارد. به علاوه، بعضی از عناصر دیگر ارتباط مؤثر هم دیده نمی شود. علی می گفت: «در اتاق چت، آن چنان با طرفم حرف می زنم که انگار عاشق دل خسته ی او هستم در حالی که همان موقع با چند نفر دیگر هم همزمان همان طور حرف می زنم.» او با لبخندی می گوید: «فکر می کنم او هم با من چنین کاری می کند.»
در یک ارتباط مؤثر، موفق و دلپذیر، دو طرف یک به یک حرف می زنند و به هم توجه دارند. این توجه و شنیدن را با اصواتی مثل اوهوم، بله و یا حرکت سر و پلک و تماس چشمی، و مهم تر از همه ی این ها با توجه قلبی به هم ابراز می کنند.
تصور کنید با کسی صحبت می کنید که مدام روی خود را به اطراف بر می گرداند و یا با دیگران صحبت می کند. چه احساسی پیدا می کنید؟ چند درصد اصول یک گفت و گو و ارتباط مؤثر در اتاق های چت رعایت می شود؟ تا به حال از خود پرسیده اید سیاست مدارها با این که به آخرین وسایل ارتباطی الکترونیکی دسترسی دارند، چرا این قدر سفر می کنند و از نزدیک با هم شام می خورند و گفت وگو می کنند؟
حتی در برقراری یک ارتباط، عناصر محیطی هم دخالت بسیار دارد. مثلاً چرا برای آن که با دوستی صحبت کنید فضای یک پارک را انتخاب می کنید؟ عناصری محیطی در پارک هست که به ارتباط مؤثرتر و دلپذیرتر شما کمک می کند: هوای تازه، فضای شاد، صدای پرندگان، مناظر قشنگ. چقدر امکان تجربه ی یک فضای مشترک از خلال وب کم ها و هدست های شما وجود دارد؟
و اما سه ویژگی گفته شده، گاهی افراد را به «جایگزینی» ارتباط اینترنتی به جای ارتباط های واقعی ترغیب می کند، به خصوص آن که بعضی از افراد، فاقد مهارت های ارتباطی قوی و مؤثر و یا دچار شرم اجتماعی، گوشه گیری و انزواطلبی باشند. محسن هر بار که برای شان مهمان می آید به اتاق و کامپیوترش پناه می برد و با ده ها دوست اینترنتی گفت وگو می کند. برای او سلام و احوالپرسی ساده و گذرا با هر میهمانی «استرس» ایجاد می کند و او این «استرس» را دوست ندارد. بله، روابط واقعی، حتی در سطح سلام و احوالپرسی، توأم با تنش و استرس هستند، که این برای برخی قابل تحمل نیست. شاید به همین خاطر است که در برخی از مردم باور غلطی به وجود آمده که استفاده زیاد از اینترنت را خاص و منحصر به افراد بی کفایت و ناتوان از نظر مهارت های اجتماعی می دانند که بخت و شانس خود را در برقراری روابط اجتماعی از طریق سیم ها و کابل ها و دکمه ها جست و جو می کنند.
اگر درباره ی استفاده ی بیش از حد از اینترنت بشود به هر سؤالی پاسخ سر بالا داد، مثلاً پول آن به خودم مربوط است، وقت و انرژی که از من تلف می شود به خودم مربوط است و...، در مورد روابط اجتماعی و جایگزینی آن با روابط اینترنتی و در واقع فرار به اینترنت، مسئله فقط و فقط به خود شخص مربوط نمی شود. آدم ها، و حتی خود اینترنت، در متن جامعه و روابط اجتماعی تعریف می شوند. همسر شما از شما خواسته هایی دارد. والدین شما انتظاراتی دارند. مدرسه ی دانشگاه، و محل کار، محیط های اجتماعی واقعی و غیرقابل انکاری در زندگی تان هستند. به همین دلیل است که صاحب نظران مهم ترین خسارت وابستگی به اینترنت را «لطمه به روابط» می دانند و حتی میزان وقت صرف شده را در تشخیص وابستگی موضوعی فرعی تلقی می کنند.
در بررسی ای معلوم شده که رابطه ی آن لاین فاقد آن «احساس امنیت روحی و شادمانی» است که حتی در بازی و شوخی با یک طفل و یا نوشیدن یک فنجان چای به صورت دور هم وجود دارد.
و اما در انتهای گفت وگو، وقتی که کامپیوتر و چراغ ها خاموش می شوند، خبری از آن همه دوست و آشنای بی چهره و گمنام و دور از ما (گاهی به اندازه ی یک نیمکره ی خاکی) نیست.
متأسفانه هیچ کدام از آن ها یارای کمک به ما و حضور ملموس در زندگی ما، حتی در حد رفع نیازهای ساده و از نوع بده و بستان را نیز ندارند. نظر شما در این باره چیست؟

نیاز به تعلق خاطر

هر کسی کو دور ماند از اصل خویش*** باز جوید روزگار وصل خویش
همه ی ما احساس نیاز به دلبستگی و تعلق داشتن به کسی یا جایی را به نوعی تجربه کرده ایم (این نیاز با نیاز به برقراری روابط کمی فرق می کند). به عنوان انسان، دوست داریم جایی باشیم و برویم که اسم و هویت ما را بشناسند و در آن جایگاه ریشه داشته باشیم. بسیاری از مهاجران به سایر کشورها برای رجوع به جامعه ی قبلی خود دست کم تا چند صباحی از اینترنت، چه سایت های خبری وطنی و چه اتاق های چت فارسی، استفاده می کنند. حسین، مهاجر ایرانی در آمریکا در صفحه ای اینترنتی با عنوان «بلیط به تهران: یک سره یا دو سره» از احساس تعلق خاطر خود به جامعه ی قبلی و کشاکشی که با پذیرش جامعه ی جدید دارد به سادگی و روشنی صحبت کرده است. این احساس به خصوص در ما ایرانی ها خیلی قوی و غالب است. به علاوه، با نگاهی کلی تر و عمیق تر، آدمها شاید در روابط تازه نیز در جست و جوی افرادی نزدیک تر و همسان تر با خود هستند که از طریق اتصال و ارتباط با آن ها بتوانند خودِ وجودی شان را توسعه و گسترش دهند. شاید اینترنت از این نظر کمکی قابل توجه به شناسایی افراد همسان و برقراری ارتباط کرده باشد. اما دو سؤال پیش می آید:
پرسش اول: آیا این احساس تعلق خاطر در اینترنت واقعی است و عمق و دوام کافی دارد؟ و به عبارت دیگر، آیا جوامع و گروه های اینترنتی ثبات و تداوم لازم را دارند؟
مشکل از آنجا شروع می شود که گروه یا جامعه ی اینترنتی که شخص عضو آن شده و احساس تعلق خاطر به آن دارد، شروع به عضوگیری و رشد می کند. متأسفانه فضاهای اینترنتی مثل ساختمان و شهر و کشور، حریم و محدوده ی فیزیکی، شهری و مرزبندی مشخص، و به قول معروف در و پیکر ندارند و گروه های اینترنتی گروه های باز و یا نیمه باز محسوب می شوند، یعنی از یک طرف تازه واردها می آیند و از طرفی خیلی ها از آن خارج می شوند و این گونه، جامعه و گروه اینترنتی شروع به تغییر سریع می کند، خیلی سریع تر از تغییراتی که در یک جامعه ی واقعی اتفاق می افتد. و شما برای آن که ارتباط تان با جامعه ی مورد نظر به هم نخورد باید از نو شروع کنید و کلی زمان و وقت بگذارید و دائم خودتان را به تازه واردها معرفی کنید تا آن ها جایگاه و اسم و رسم شما را در گروه بشناسند.
حمید 23 ساله می گوید: «هر چه بیشتر وقت بگذارید، بیشتر شما را می شناسند و بیشتر به عنوان «یکی از ماها» حساب می شین.»
اگر فقط و فقط چند روز از چنین جامعه ای دور بمانید، به دلیل باز بودن گروه و جامعه و رفت و آمدهای بسیار، ممکن است در ورود بعدی، غریبه یا فراموش شده تلقی شوید. طبیعی است که هیچ انسان عاقلی دوست ندارد با تلاش زیاد وارد جامعه و روابطی شود که زود در آن فراموش و محو گردد و یا هویتش در آن جامعه به خوبی شناسایی نشود.
یک صاحب نظر در این باره می گوید:
اعضای جوامع مجازی اینترنتی خیلی ذوق زده نباشند! ایجاد یک جامعه ی واقعی، چیزی بیش از تشریک عقیده ها و سلیقه ها می طلبد. یک جامعه ی واقعی، نیاز به نوعی مجاورت و نزدیکی فیزیکی و مکانی افراد و تماس های ملموس تر و واقعی تر روزمره با همسایگان دارد، به طوری که به تدریج احساس تعلق خاطر به همدیگر در افراد آن جامعه ایجاد شود. دلبستگی های واقعی در زندگی، نیاز به باز بودن و شفافیت بیشتری در روابط بین فردی دارد.
همه ی ما درجاتی از ترس از جدایی و دور افتادن از دیار و تعلقات خاطرمان را داریم. همین سبب می شود که زمان بسیاری را صرف اعلام حضور و تثبیت جایگاه مان در گروه اینترنتی کنیم و ترس از فراموشی در گروه باعث آن لاین شدن بیشتر و بیشتر، و درواقع نزدیک و نزدیک تر شدن به انگ «اعتیاد به اینترنت» شود.
پرسش دوم: که پاسخ مفصل ترش را به خوانندگان گرامی وامی گذارم:
اگر تلاش برای چسبیدن به گوشه ای ازگروه های اینترنتی، درواقع گریزی از گروه های واقعی در جامعه ی بیرونی باشد چه؟ آیا مثلاً اگر در پشت تلاش های برخی از مهاجران برای ورود به سایت ها وگروه های وطنی، گریز از احساس ناکامی در ارتباط موفق و انطباق با جامعه ی جدید، انگیزه و عامل باشد چه؟
قطعاً این احساس با احساس ماندگار، عمیق و ارزشمندتعلق خاطر فرق می کند و نیاز به تأمل و تجدید نظر دارد.

نیاز به انجام کارهای بزرگ، یادگیری و برتری

همه ی ما به یادگیری بیشتر، انجام کارها و تکمیل امور و در واقع به تسلط بر پیرامون مان نیاز داریم تا ازاین راه، توانایی های مان را به خود و دیگران اثبات کنیم و اعتماد به نفس مان را بالا ببریم.
نظریه ی شرطی شدن می گوید، برای آن که یادگیری بیشتر شود، بهتر است به ازای هر چیزی که یاد می گیریم یک پاداش و جایزه بگیریم (نوعی شرطی شدن عامل) و یا یادگیری با چیزهای خوب و مورد علاقه ی ما همزمان و یک جا شود (شرطی شدن کلاسیک). دراینترنت و کامپیوتر، هوشمندانه و زیرکانه از این نظریه استفاه می شود: به ازای هر مرحله از گیم که پشت سر می گذاریم، امتیاز بیشتری می گیریم و امکانات (اسلحه ی قوی تر، ماشین سریع تر و...) بهتری دریافت می کنیم. در حالی که داریم تحقیق دشوار علمی در اینترنت انجام می دهیم، تصاویر جذاب و دل انگیز نیز بر روی صفحه ی مانیتور چشم نوازی می کند وشاید موسیقی هم از کامپیوتر می شنویم. اگر به اشکالی در فلان برنامه بر می خوریم، سعی می کنیم تا بر مشکل غلبه کنیم، ساعت ها وقت صرف می کنیم تا درنهایت موفق شویم. کامپیوتر چنان فرصت غلبه بر مشکل و موفقیت به ما می دهد که گویی اصلاً مشکلی درکار نبوده ! مقابله و مبارزه با مشکل، آزمون و تلاش، و درنهایت موفقیت و غلبه بر مشکل، زنجیره ی بسیار تشویق کننده ای است که در فرایند یادگیری، در کامپیوتر آگاهانه و به خوبی رعایت شده است.
اینترنت وکامپیوتر برای بسیاری از آدم ها فرصتی بسیار خوب برای اثبات توانایی های شان به خود و دیگران فراهم کرده است. تصور کنید که جوان مستعد ما در فلان روستا و شهر کوچک و بدون امکانات وقتی به وادی کامپیوتر و اینترنت پا می گذارد و به اطلاعات دسترسی پیدا می کند چه احساسی را تجربه می کند(در شهر زراعی کوچک و کم امکاناتی که طبابت می کردم بسیاری از این جوانان با هوش و مسلط به مسائل فنی کامپیوتر را می دیدم که شاید توصیف از پیله در آمدن، کمی اغراق آمیز اما وصف حال و حس این عزیزان باشد). آیا شده که شما نیز از دیدن مهارت و تسلط کودک تان در کار با دکمه های کامپیوتر و برنامه ها حیرت زده شوید یا احساس غرور و رضایت خاطر کنید و با لبخند تأیید و گفتن به سایرین، او را تشویق و ترغیب کرده باشید.؟
حتماً در اطراف خود نیز کسانی را دیده اید که به مسائل فنی و تکنیکی کامپیوتر وهمین طور اینترنت بسیار علاقه مندند و بعد از ساعت ها مبارزه و صرف وقت، بالاخره بر مشکل غلبه می کنند (گاهی به شوخی به آن ها لقب مهندس داده ایم). این موفقیت تکنیکی و فنی، غالباً با چنان احساس تسلط و غروری همراه است که برای درک این احساس باید از زبان خودشان شنید.
برای آن عده که به مسائل تکنیکی و فنی کامپیوتر علاقه مند نیستند نیز موقعیت و امکان یادگیری و مبارزه در همه ی زمینه های اجتماعی، فرهنگی و علمی تا بی نهایت وجود دارد. پا گذاشتن در راهی بی انتها که در خلال آن می توان اعتماد به نفس را تقویت کرد. فضای کامپیوتر و اینترنت، چه به لحاظ مسائل تکنیکی و چه اطلاعاتی، به طور سرسام آوری در حال تغییر و تحول است به یاد دارید که در چند سال اخیر چند سیستم ویندوز عوض شده؟ آیا شاهد تغییر روزانه ی اطلاعات در اینترنت بوده اید؟ پس سقفی برای مبارزه و یادگیری و پیروزی وجود ندارد و شما دائم باید مثل کوسه ها درحال حرکت و شکار باشید!
به طور کلی نیاز به انجام کارهای بزرگ فنی و یا اجتماعی در اینترنت و کامپیوتر وجود دارد واین تکنولوژی می تواند پدیده ای پویا، طبیعی و ارزشمند باشد. اما نقطه ی لغزشی هم دراین باره وجود دارد. گاهی ناامیدی در غلبه بر مشکلات زندگی واقعی، یا میل شدید به غلبه بر اطلاعات کم و ناکافی و یا نیاز به ستایش و تأیید بعد از موفقیت، به طور وسواسی و مفرط، سبب می شود که آدم ها وقت و انرژی فراوانی روی این موضوع بگذارند. برای خیلی ها ماهیت اعتیادآور اینترنت از این احساس شدید و افراطی به کسب توانایی و قدرت از طریق اطلاعات اینترنتی سرچشمه می گیرد، احساسی که در خیلی از موارد به وسواس کسب اطلاعات و یا وابستگی شدید به اینترنت وکامپیوتر ختم می شود، و به دو دلیل نیز آن احساس رضایت خاطر و تسلط مورد انتظار، تجربه نمی گردد. یکی این که شاید این افراد خیلی به نیازهای واقعی و اصلی پشت رفتارها وتلاش های شان وهمین طور روش های رفع این نیازها در دنیای واقعی آگاهی ندارند (و یا آن را انکار می کنند). دوم آن که سقفی برای اطلاعات در اینترنت وجود ندارد و رسیدن به انتها در این راه لایتناهی، ناممکن، محال و افتادن در دور باطل است.

نیاز به خود شکوفایی و خلاقیت:

از عالی ترین نیازهای آدمی نیاز به خودشکوفایی است. خودشکوفایی یعنی جلوه ونمایش انسان به عنوان موجودی منحصر به فرد و ممتاز که حاصل استفاده از تمام ظرفیت و استعدادهای اوست. هر آدمی وجودی منحصر به فرد است؛ یعنی دارای ویژگی ها و توانایی ها (و البته محدودیت های) بالقوه ی خاص خود است (به همین دلیل است که می گویند آدمهارا دائم با هم مقایسه نکنید) و آن وقت که این استعدادها وتوانایی های بالقوه ی درونی با گذر موفق از نیازهای اولیه (خور و خواب و امنیت و...) و با تلاش و ممارست، شکوفا و متجلی شود، انسان به بالاترین درجه ی رشد و کمال وجود خود می رسد و در راس هرم معروف «نیازهای آدم» آقای مازلو قرار می گیرد. متأسفانه محدودیت های زندگی آدم ها، نا آگاهی و نبودنِ آموزش، باعث شده که فقط عده ی قلیلی به این درجه از رشد و تعالی برسند. به همین دلیل افراد خود شکوفا، افرادی بارز و برجسته در جامعه ی خود هستند. اما چنین نیازی، ولو ناخودآگاه، بخشی از وجود هر آدمی است. از شکوفایی چنین نیازی است که از جامعه و دوران خودمان در وادی ادبیات معاصر، نیما یوشیج و درعرصه ی علم، پروفسور حسابی و در زمینه ی ورزش آقای دایی و ...بیرون می آیند.
دیگر نیاز متعالی، نیاز به خلاقیت است، یعنی نیاز به آفرینش و خلق تازه ها، که خالق هستی آن را در وجود آدم ها قرار داده. همه ی ما آرزوی خلق و ابداع چیزهای نو و تازه را داریم. پشت خلق آثار هنری، اختراعات، و حتی رؤیاها و خواب های ما چنین نیازی می جوشد و موج می زند.
آیا نیاز به خود شکوفایی و خلاقیت در روی آوردن افراد به اینترنت نقش دارد؟ مسلماً، بله! خیلی ها احساس می کنند که خلاقیت آن ها در زمینه های فنی یا اجتماعی و هنری در اینترنت توانایی بروز وتجلی دارد. آن ها در می یابند که جنبه هایی عالی از علاقه ها، تمایلات وشخصیت آن ها که قبلاً پنهان بوده و در جامعه فرصت بروز نداشته، در فضای اینترنت می تواند متجلی و آشکار شود. به علاوه، ا طلاعات نامحدود اینترنتی و دسترسی به منابع در زمینه های متنوع، امکان آموزش (حتی در سطوح دانشگاهی)، رشد و شکوفایی بسیاری از مشرکین را نیز فراهم کرده است. و اما خودشکوفایی و خلاقیت، در هر سطحی که باشد، یک ویژگی عمده دارد و آن «جلوه و نمود بیرونی» است، یعنی چیزی که قبلاً نبوده و حالا درست شده و تجلی نموده. البته این نمود بیرونی می تواند کاملاً ذهنی و انتزاعی یعنی در حوزه ی فکر باشد (برخی افراد در جامعه ی ما گمان می کنند که فقط آجر روی آجر چیدن کار است، و تنها به خلق و آفرینش ذهنی و فعالیت فکری باور ندارند) اما بالاخره جلوه ای دارد. مثلاً من پس از مدت ها کار با کامپیوتر می توانم سایتی چشم نواز و منحصر به فرد طراحی کنم، یا می توانم با کامپیوتر نقاشی هایی زیبا بکشم و یا فلان قطعه ی موسیقی را با برنامه های ویژه ی کامپیوتری بسازم، یا قطعه های ادبی و یا اجتماعی ام در اینترنت صدها خواننده و طرفدار پیدا کند. یعنی بالاخره شما نمود بیرونی پیگیری نیاز به خودشکوفایی و خلاقیت را در کامپیوتر و اینترنت خواهید دید. اما آیا اگر فرزند من ساعت ها و روزها و هفته ها در فضای غنی و استثنایی اینترنت است و خبری از این رشد و شکوفایی و خلاقیت نیست؛ پس چه اتفاقی دارد می افتد؟ خوب، والدین آگاه، که واقعیات را منکر نمی شوند و با فرزندشان تعامل دارند، از او سؤال می کنند و البته اول از همه از خودشان می پرسند: من که این امکان را فراهم کرده ام آیا فرزندم استفاده ی مطلوب را از این امکان و از هزینه های مالی و زمانی می کند؟ و اگر می کند، نمود و نشانه ی بیرونی این استفاده ی بهینه و موفقیت او چیست؟
او که با ورود هر مهمان به منزل و یا با هر درخواست منطقی ما به اتاق و کامپیوتر و اینترنت پناه می برد، آیا کامپیوتر برای او فقط مفَر و پناهگاهی برای گریز از مشکلات و روابط اجتماعی نشده؟ آیا فرزند من به جای مبارزه و چالش برای رشد و شکوفایی فلان استعداد و خلاقیت فردی اش در عرصه و فضای اینترنت، اسیر عادات و تکرارهای هر روزه و هر شبه نشده؟
از دل عادت و تکرار، حداکثر چیزی که بیرون می آید مهارت و سرعت در کار با دکمه هاست و نه خلاقیت و رشد و شکوفایی. افراط در عادات و تکرار مکررات، هر آدمی را از خلاقیت تهی می کند. از نقاشی که هر روز فقط یک منظره بکشد، کارمندی که سال ها فقط یک کار مشخص انجام دهد، کارگری که فقط آجر حمل کند، می توان نقاشی صاحب سبک، مدیری خلاق و موفق و یا معماری کارآمد انتظار داشت؟ به همین قیاس، از دل عادت فرزند من به چت کردن و اعتیاد به سایت های جنسی و تکرار این عادات چه درخواهد آمد؟ آیا فرزند من که شب و روز با کامپیوتر کار می کند و در فضای اینترنت سیر می کند، در مسیر خودشکوفایی و خلاقیت است، یا اسیر خودفریبی و تکرار عادت؟!

نیاز به تغییر هوشیاری و ادراک:

همه ی ما می خواهیم واقعیت ها را بشناسیم و بدانیم محدوده و گستره ی این واقعیت ها تا کجاست، فرق بین واقعیت و خیال چیست، آیا مرز مشخصی بین دنیای واقعی و دنیای و هم و خیال وجود دارد و بالاخره این که دنیای خیال چه ویژگی هایی دارد؟
در واقع خیلی از روش های زندگی ما راه و آزمایشی برای در نَوَر دیدن مرزهای واقعیت است. آیا نوع و جلوه ای دیگر از واقعیت را می توانم ببینم و درک کنم؟ یا از حضور در سرزمین های دیگر، مثل دنیای رؤیا و خیال، می توانم لذت ببرم؟
وقتی که در خلسه ی مراقبه فرو می رویم، وقتی که محو شکوه و ابهام تابلویی زیبا می شویم، هنگامی که به نوک قله ای صعود می کنیم، یا سقوط آزاد را در ورزش های هوایی تجربه می کنیم، و یا حتی به تماشای فیلم های علمی - تخیلی می نشینیم، این ها حکایت از نیاز ما به تجربه ی انواع دیگر واقعیت در زندگی و یا پشت سر گذاشتن مرزهای واقعیت دارد. حتی شاید پشت سوء مصرف داروها و همین طور تجربه ی جنسی، نیاز تجربه ی سطوح دیگری از هوشیاری، ادراک و تخیل نهفته باشد.
اینترنت، فضایی برای دیدن واقعیت ها به گونه ای دیگر فراهم کرده است (آن وقت که تصویر چهره ی فتوشاپ شده ی خود را در سایت می گذاریم یا برای دوست مان می فرستیم!) و فرصتی برای زیر پا گذاشتن مرزها و محدوده های واقعیات روزمره (آن گاه که حضور در دانشگاهی در آنسوی دنیا و یا پرسه ی اینترنتی در کوچه های شهری دور را تجربه می کنیم) و حتی فرصت تجربه ی دنیای فانتزی و خیالی را (هنگامی که فرزند ما خود را به جای قهرمان شکست ناپذیر بازی اینترنتی می گذارد و وارد دنیایی دیگر می شود) ایجاد کرده است. انتقاد بسیاری از منتقدان هم این است که دنیای مجازی اینترنت، رقیب و جایگزین زندگی واقعی برای خیلی از آدم ها شده. چنین انتقادی اگر چه در مورد عده ای درست است اما باید توجه داشت که اینترنت می تواند فضایی مکمل و سازگار با دنیای واقعی فراهم کند و جایی برای پاسخ گویی به نیاز آدم ها برای درک واقعیت به گونه ای دیگر و ارضای رؤیاهای آن ها هم باشد. چنین نیازی در آدم ها وجود دارد و قابل انکار نیست. احساس و درک زمان، فضا و هویت فردی می تواند با حضور در اینترنت تغییر کند، گذر زمان سریع شود و ساعت ها به سان لحظه ای بگذرد. گاهی انگار در فضایی دیگر غوطه ور می شوید، شاید تجربه ای مشابه خلسه ی هیپنوتیزم. گذاشتن پیام در وبلاگ ها برای بسیاری از افراد به منزله ی پیوستن به ادراک و هوشیاری سایر مشترکین است. شاید بسیاری از افراد در نجواهای شبانه با دیگران، نوعی تله پاتی را در این فضا تجربه می کنند. گاهی اینترنت با نماها و چشم اندازهای خیال انگیز و رؤیایی، دنیایی متفاوت را به ما می نمایاند. شاید این ها جلوه هایی از تغییر سطح هوشیاری و ادراک، و پاسخ به این نیاز آدم ها، و دلایل دیگری بر اعتیاد آوری اینترنت باشد. تجربه هایی مشابه در مصرف مواد مخدر (به خصوص مواد توهم زا) دیده می شود. به علاوه، در خواب هم تجربه ی رؤیاهای شفاف را داریم که گاهی نیز می توانیم مسیرشان را تغییر دهیم. آیا اینترنت تجربه ای دیگر در آفرینش و هدایت یک رؤیای شفاف نیست؟
اما گاهی کنترل و تسلط بر چنین تجربه هایی دشوار و حتی ناممکن می شود. در سوء مصرف مواد هم گاهی تجربه های توهمی مداوم می شود و چنین افرادی با تشخیص جنون ناشی از مواد، بستری و درمان می شوند. رؤیاهای زیبا و شفاف ما هم گاهی به یک باره به کابوس هایی اضطرابی و دردآور مبدل می شوند. در مورد اینترنت نیز چنین است. گاهی در این فضا برخی افراد که هوشیاری و ادراک شان تغییر کرده، ناخودآگاه تخیلات جنسی و خشم و پرخاشگری خود را بیرون می ریزند و مشترکینی را که از استرس روابط دنیای بیرون به اینترنت پناه آورده اند غافلگیر و شوکه می کنند. آیا تجربه ی به هم خوردن خلسه ی خود در این فضا را با عصبانیت و پرخاشگری آدم ها داشته اید؟ آیا دشنام ها، هک کردن ها و ویروس های این آدم ها تجربه ی رؤیاگونه و دلپذیر شما را به کابوسی تلخ مبدل نکرده؟
گاهی نیز مدت حضور در این وادی خیال، طولانی و خروج از آن دشوار و بلکه ناممکن می شود! ساعت ها، روزها و حتی سال ها از عمر گرانمایه می گذرد و ما کماکان سوار و اسب لگام گسیخته ی تخیلات و اوهام در حال تاخت و تاز در سرزمین خیال اینترنت هستیم و هر لحظه از واقعیت زندگی و توانایی درک حقایق دور و برمان دور و دورتر می شویم.