پژوهشگران دریافتند می‌توان کاربران را به‌سادگی در 

چهار دستۀ کلی جای داد: رابطه‌سازها، گذری‌ها، جارچی‌ها و سلفی‌ها


رفتار کسانی که در اینستاگرام، توئیتر، یا فیس‌بوک دنبالشان می‌کنیم خیلی با هم متفاوت است: برخی هر روز ده تا مطلب می‌گذارند، برخی سالی یک‌بار. یک‌سری دائم در کنج رستوران‌های مشهور در حال غذاخوردن سلفی می‌گیرند، جماعت خاصی اوضاع و احوال جامعه را رصد می‌کنند، عده‌ای هم پست‌های اخلاقی یا غیراخلاقی می‌گذارند. پژوهشگران دانشگاه بریگم یانگ کوشیده‌اند تا این افراد را دسته‌بندی کنند و چارچوب‌های شخصیتی‌شان را برایمان توضیح دهند. شاید این دسته‌بندی کمک کند، وقتی وارد این شبکه‌ها می‌شویم، سرگیجه نگیریم.

 

هر کسی که از فیس‌بوک اینستاگرام استفاده می‌کند می‌تواند قریب‌به‌یقین حدس بزند همۀ ما به دیدِ شرکت فیس‌بوک فقط یک چیز هستیم: بسته‌های اطلاعاتِ فروشی. ولی این شبکۀ مجازی عظیم برای همۀ کاربرانش یک چیز نیست. برخی از ما از آن برای پیگیری احوالات دوستانی که از ما دورند استفاده می‌کنیم و برخی دیگر برای معرفی محصولات هنری خود یا، اگر بخواهیم دقیق‌تر بگوییم، طراحیِ لاک ناخن پا. با این حال دیگرانی نیز هستند که فیس‌بوک را رسانه‌ای منفعل می‌دانند، مانند شبکه‌ای تلویزیونی با برنامه‌هایی که ستارگانش آشنایان فرد و چندین فرد غریبۀ دیگر هستند.

پژوهشی جدید در مجلۀ اینترنشنال جرنال آو ویرچوال کامیونیتیز اند سوشال نت‌ورکینگ۱ منتشر شده است که تأیید می‌کند فیس‌بوک «خاصیت راشومونی»۲ دارد: تفسیر گروه‌های مختلف کاربران از آن بسیار متفاوت است. جالب اینجاست که پژوهشگران دریافتند می‌توان کاربران را به‌سادگی در چهار دستۀ کلی جای داد: «رابطه‌سازها»، «گذری‌ها»، «جارچی‌ها» و «سلفی‌ها».

نویسندگان این تحقیق، که از دانشکدۀ ارتباطات دانشگاه بریگم یانگ در آمریکا هستند، می‌گویند این چهار دسته‌بندیْ برآمده است از پاسخ‌های افراد حاضر در نظرسنجی به ۴۸ گزاره که شامل چنین عباراتی می‌شد: «فیس‌بوک استرس‌زاست و مرا افسرده می‌کند» و «فیس‌بوک راهی سریع است برای درخواست کمک از سایرین یا رفع نیازمندی‌هایم». شرکت‌کنندگان نظرشان دربارۀ این گزاره‌ها را با طیفی از جملات بیان می‌کردند که از پاسخ «کم‌ترین شباهت را با نظر من دارد» گرفته تا پاسخ «بیشترین شباهت را با نظر من دارد» ادامه داشت و سپس پژوهشگران با این افراد مصاحبه کرده و یافته‌هایی بیشتر و داده‌هایی کیفی جمع‌آوری می‌کردند.

باید یادآوری کرد که فقط ۴۷ نفر در این تحقیق شرکت داشتند، ولی این محققان چنین استدلال می‌کنند که چون از روش‌تحقیق کیو۳ استفاده کرده‌اند، پس تعداد اندک نمونه‌ها برای آشکارسازی الگوهای مستحکم کافی است. روش‌تحقیق کیو رویکردی است برای بررسی دیدگاه‌های واگرا در موضوعات ذهنی و شخصی با استفاده از دسته‌بندی، آمار، و تحلیل‌های عاملی۴.

با خواندن پروفایل این چهار دسته‌بندی اصلی که در ادامه می‌آید خودتان هم خواهید دید که شاید در بیش از یکی از این گروه‌ها جای بگیرید. نویسندگان این تحقیق نیز اذعان می‌کنند

کاربرهای «رابطه‌ساز» فیس‌بوک را تقریباً به همان شکلی به کار می‌گیرد که بشر زمانی پُست و تلفن ثابت را به کار می‌گرفت

که نمی‌توان ما انسان‌ها را به‌راحتی دسته‌بندی کرد، ولی احتمالاً خودمان را به یکی از این گروه‌ها شبیه‌تر خواهیم یافت. البته این مسئله فقط برای آمریکایی‌های بزرگسال جوان می‌تواند صادق باشد، زیرا در این تحقیق فقط آمریکایی‌های ۱۸ تا ۳۲ساله شرکت داشتند. پس داخل‌کردن نمونه‌هایی از جمعیت جهان و افراد مسن‌تر ممکن است دسته‌بندی‌های دیگری را مطرح سازد. علاوه‌بر این، ممکن است نوع نگرش شما به فیس‌بوک و رفتار آنلاینتان، طی زمان، تغییر کند.

رابطه‌سازها
این گروه فیس‌بوک را تقریباً به همان شکلی به کار می‌گیرد که بشر زمانی پُست و تلفن ثابت را به کار می‌گرفت: تقویت روابط موجود با خانواده و دوستان. تام رابینسن، که نائب‌رئیس دانشکدۀ ارتباطات دانشگاه بریگم یانگ و استاد تبلیغات است، می‌گوید فیس‌بوک برای این‌ها امتداد زندگی آفلاینشان است. گزارۀ نمونه‌ای که رابطه‌سازها با آن همذات‌پنداری کردند این بود: «من و خانواده‌ام به کمک فیس‌بوک می‌توانیم محبتمان را به هم ابراز کنیم».

نویسندگان این تحقیق توضیح می‌دهند این جماعتْ فیس‌بوک را یک «جامعۀ مجازی باز نمی‌بینند، بلکه آن را همچون مرکز کوچکی می‌دانند برای روایت داستان‌های شخصی، جایی که اطلاعات میان خانواده و دوستان آزادانه جریان می‌یابد». یکی از شرکت‌کنندگانی که در این دسته جای می‌گیرد در مرحلۀ مصاحبه گفت که با خانواده تماس تلفنی ندارد و درنتیجه فیس‌بوک برایش «راهی آسان برای احوال‌پرسی و مهرورزی است».

همچنین رابطه‌سازها معمولاً جزو کسانی‌اند که بسیار عکس و فیلم آپلود می‌کنند، عکس و فیلم دیگران را مشاهده می‌کنند، و برای نوشته‌ها و عکس‌های سایرین کامنت می‌نویسند و وارد گفت‌وگو می‌شوند.

گذری‌ها
این دسته، برای حضور در فیس‌بوک، تحت‌تأثیر نوعی «وظیفۀ اجتماعی» هستند و فیس‌بوک را بخشی گریزناپذیر از زندگی مدرن می‌دانند، ولی بسیار به‌ندرت پیش می‌آید که اطلاعات شخصی خود را فاش سازند، عکسی به اشتراک بگذارند، یا چیزی بنویسند. این افراد در زمینۀ لایک‌کردن و کامنت‌گذاشتن هم فعال نیستند.

کلارک کَلاهان -که یکی از نویسندگان این تحقیق، متخصص روش تحقیق، و رئیس دورۀ کارشناسی دانشکدۀ ارتباطات دانشگاه بریگم یانگ نیز است- می‌گوید گذری‌های فیس‌بوک «معادل افرادی در زندگی واقعی هستند که در مکان‌های عمومی می‌نشینند و مردم را تماشا می‌کنند». مردان و زنانی که در این دسته‌بندی‌اند بیشتر با این گزاره‌ها همذات‌پنداری می‌کنند: «خیلی راحت می‌توانم به پروفایل فردی که پنهانی عاشقش هستم سر بزنم و از علایق و وضعیت روابط عاطفی او باخبر شوم» یا «مجبورم در فیس‌بوک باشم تا ارتباطم با مردم قطع نشود».

جارچی‌ها
این‌ها روزنامه‌نگاران، کنشگران، و سازمان‌دهندگان حرفه‌ای (یا، به گمان خودش، حرفه‌ایِ) رویدادهای اجتماعی‌اند که فیس‌بوک را در وهلۀ نخست یک 

کاربرهای «گذری»، برای حضور در فیس‌بوک، تحت‌تأثیر نوعی «وظیفۀ اجتماعی» هستند و فیس‌بوک را بخشی گریزناپذیر از زندگی مدرن می‌دانند

تریبون می‌دانند. برخلاف رابطه‌سازها، زندگی مجازی افراد این دسته شبیه زندگی واقعی‌شان نیست. این افراد به انتشار اطلاعاتی دست می‌زنند که فکر می‌کنند موظف‌اند آن اطلاعات را با طیف وسیعی از افراد دور و نزدیک به اشتراک بگذارند، ولی خودشان هم به‌دنبال پیگیری آن موضوع نیستند، حداقل به‌صورت آنلاین پیگیرش نیستند. کریس بویل، که استاد روزنامه‌نگاری در دانشگاه بریگم یانگ و از نویسندگان این تحقیق است، می‌گوید: «این افراد گاهی چیزهایی در فیس‌بوک می‌گذارند که حتی برایشان مهم نیست کسی آن را لایک کند یا نه».

اعضای این دسته اغلب دربارۀ موضوعات مهم هشدار می‌دهند، جدیدترین یاده‌های۵ اینترنتی را به اشتراک می‌گذارند و فیس‌بوک را آسان‌ترین راه برای انجام این کار می‌بینند. طی سالی پرتلاطم در سیاست آمریکا یا هرجای دیگر، افراد این دسته مدام مقالات روزنامه‌ها را به‌صورت آنلاین در فیس‌بوک به اشتراک می‌گذارند و فیس‌بوک نیز، به‌عنوان توزیع‌کننده‌ای قدرتمند، سهم بزرگی از درآمد تبلیغاتی مربوطه را به جیب می‌زند. پس این افراد با این کار بیشتر به این غول عرصۀ فناوری یاری می‌رسانند و صنعت روزنامه‌نگاری را بیشتر تضعیف می‌کنند. ولی اگر روزنامه‌ها نیز، چنانکه امیدوارند، در جدالی حقوقی با این غول‌های اینترنتی موفق شوند، این جارچی‌ها نخستین کسانی‌اند که خبرش را به شما خواهند داد، البته باز هم از طریق فیس‌بوک!

فقط از آن‌ها نخواهید که اطلاعات شخصی خود را به اشتراک بگذارند. اگرچه مشتاقانه بر مطرح‌کردن هشدارها (واقعی یا جعلی) و دعوت افراد به رویدادهای اجتماعی (از اعتراضات خیابانی گرفته تا صرف نیم‌چاشت در کلیسا) تمرکز کرده‌اند، ولی این جارچی‌ها در فعالیت‌های فیس‌بوکی خود معمولاً اطلاعاتِ «شخصیِ» اندکی را فاش می‌کنند.

فقدان تعامل و به‌اشتراک‌گذاریْ نشانگر فقدان علاقه به آشنایان نیست. یکی از این جارچی‌ها به نویسندگان این تحقیق گفت «من در فیس‌بوک با خانواده‌ام صحبت نمی‌کنم؛ خانواده مهم‌تر از این حرف‌هاست».

اکثر جارچی‌ها برای یک مکالمۀ واقعی ترجیح می‌دهند از تلفن، پیامک، یا پیام شخصی استفاده کنند.

سِلفی‌ها
آخرین دسته، یعنی سلفی‌ها، جماعتی‌اند که همگی ما با آن آشناییم و آن‌ها نیز همین را دوست دارند. همین موضوع موجب نگارش هزاران مقاله دربارۀ مسئلۀ شبکه‌های اجتماعی شده و به افسانۀ نسل خودشیفتۀ «وای»۶ [که می‌گویند حالا حدوداً سی‌چهل‌ساله است] دامن زده است.

سلفی‌ها نیز از همان امکاناتی در فیس‌بوک استفاده می‌کنند که رابطه‌سازها به کار می‌گیرند، یعنی گذاشتن عکس و ویدئو و نوشته، ولی پژوهشگرانی که این تحقیق را انجام داده‌اند می‌گویند سلفی‌ها این کار را در وهلۀ نخست برای جلب توجه انجام می‌دهند. سلفی‌ها از لایک‌ها و کامنت‌ها نیرو و اعتبار می‌گیرند و با گزاره‌هایی این‌چنینی موافقند: «هرچه بیشتر لایک می‌خورم، بیشتر احساس می‌کنم که هم‌سن‌وسال‌هایم

زندگی مجازی کابران «جارچی» شبیه زندگی واقعی‌شان نیست

تأییدم می‌کنند».

یکی از این افرادِ دستۀ سلفی‌ها در مصاحبه‌های این تحقیق توضیح داد که «اینکه عکسی بگیرم و بگذارم در گوشی بماند یعنی که آن عکس هیچ است و فایده‌ای ندارد، ولی وقتی چیزی در فیس‌بوک می‌گذارم یعنی یک کاری کرده‌ام».

به گفتۀ بویل، اگرچه سلفی‌ها گروهی هستند که از بابت میزان دقت چیزی که از خود به‌صورت آنلاین نشان می‌دهند کمترین نگرانی را دارند، ولی این گرایش را در سایر دسته‌ها نیز می‌توان دید. بویل می‌گوید «حتی در مورد رابطه‌سازها نیز ممکن است در فیس‌بوک چنین به نظر برسد که رابطه‌ای پُرمهر با شخصی دارند، ولی وقتی این دو نفر کنار هم هستند، اوضاع اصلاً هم چنین نیست». در بین جارچی‌ها نیز، رایانه مانعی حفاظتی است برای آن‌هایی که شاید در زندگی واقعی در بیان آرا و نظراتشان راحت نیستند.

بویل به این نکته اشاره می‌کند که در حالت کلی یکی از ویژگی‌های اغواگر تعاملات آنلاین این است که افراد می‌توانند نسخه‌ای بهتر یا متفاوت از خودشان را ارائه دهند.

ولی باز ترجیح می‌دهیم تاریک‌ترین لایه‌های شخصیتمان را در موتورجست‌وجوی گوگل لو بدهیم.


پی‌نوشت‌ها:
*‌ این مطلب را لیلا مک‌للان نوشته است و در تاریخ ۱۲ جولای ۲۰۱۷ با عنوان «There are only four types of Facebook users, researchers have found» در وب‌سایت کوارتز منتشر شده است.
** لیلا مک‌للان (Lila MacLellan) خبرنگار کوارتز در شهر نیویورک است. او در حوزۀ سلامت و سبک زندگی می‌نویسد و نوشته‌هایش در وب‌سایت آتلانتیک و ونکوور مگزین نیز منتشر شده است. پیش از اینکه او به کوارتز برود، سمت سردبیری مجلۀ اینستیتوشنال اینوستر را داشته است.
[۱] International Journal of Virtual Communities and Social Networking
[۲] Rashomon effect: این اصطلاح برگرفته از فیلم «راشومون» محصول سال ۱۹۵۰ ژاپن با کارگردانی آکیرا کوروساواست. در این فیلم قتلی رخ می‌دهد و چهار نفری که شاهد آن قتل بودند هر یک قتل را به‌گونه‌ای متفاوت توصیف می‌کنند [مترجم].
[۳] Q methodology: نوعی روش تحقیق است که در روان‌شناسی و علوم اجتماعی استفاده می‌شود و در آن ذهنیت و فردیت افراد نیز سنجیده می‌شود [مترجم].
[۴] Factor analysis
[۵] Meme: یک واحد بنیادی از نظرات، نمادها، یا کنش‌های فرهنگی است که از طریق بیان، رفتار، رسوم و سایر پدیده‌های تقلیدپذیر می‌تواند از ذهنی به ذهن دیگری منتقل شود [مترجم].
[۶] Millennials: به نسلی گفته می‌شود که بسیار به فناوری دیجیتالی وابسته‌اند و حدوداً بین سال‌های ۱۹۷۰ تا ۲۰۰۰ به دنیا آمده‌اند. این نسل در میانۀ نسل‌ها ایکس و زد قرار می‌گیرد [مترجم].