فیسبوک رفته‌رفته به نهادی همچون NSA تبدیل می‌شود؛ شاید در وهله‌ی نخست، قیاس عجیبی باشد. در گزارشی به بررسی بیشتر این دیدگاه می‌پردازیم.


چند سال پیش بیان جملاتی از جانب یک مرد جوان، دنیا را متعجب کرد:

باید آگاه باشید هر مرزی که از آن عبور می‌کنید، هر خریدی که انجام می‌دهید، هر تماسی که برقرار می‌کنید، هر دکل تلفن همراهی که از کنار آن عبور می‌کنید، هر دوستی که دارید، مقاله‌ای که نوشتید، سایتی که از آن بازدید می‌کنید، موضوعی که تایپ می‌کنید و بسته‌ای که به جایی ارسال می‌کنید، همگی در دست یک سیستم است؛ سیستمی‌ که دسترسی‌اش نامحدود است؛ اما حفاظت اطلاعاتش نه.

این عین جملاتی است که ادوارد اسنودن در گفتگوهای خود با لورا پواتراس فیلمساز بیان کرده است. این گفته‌ها به سال ۲۰۱۳ و هنگامی‌ باز می‌گردد که اسنودن درمورد سیستم‌های ردیابی و استراق سمع NSA با پواتراس در ارتباط بود. با این حال، از زمانی که فیسبوک پس از انتخابات سال ۲۰۱۶ تحت نظارت و حساسیت عمومی‌ بیشتری قرار گرفت، این هشدار اسنودن به پواتراس به‌طور فزاینده ای مورد توجه واقع می‌شود و چنین به‌نظر می‌آید که گفته‌های وی درمورد این پلتفرم اجتماعی مطرح هم صادق باشد.

در حال حاضر ما دسترسی به‌ظاهر نامحدود عملیات داده‌کاوی فیسبوک را می‌شناسیم. ما می‌دانیم که این سیستم در گذشته و شاید در همین زمان فعلی، موارد نوشته‌شده و پاک‌شده توسط کاربران، وب‌سایت‌های مورد بازدید آنها و صفحاتی را که کاربران از آن بازدید می‌کنند (حتی زمانی که آفلاین باشند) ردگیری می‌کند. فیسبوک برنامه‌های کاربردی نصب‌شده توسط شما و دوستانان را ثبت می‌کند و سایر کارهایی از این دست. در برخی موارد احتمالا آنها از میزان دارایی کاربر و موجودی حساب بانکی وی نیز آگاه باشند.

NSA آژانس امنیت ملی امریکا

ما همچنین می‌دانیم که فیسبوک می‌تواند امکانی را فراهم کند که کاربران با استفاده از اطلاعات تماسی که آن را هرگز در سایت ثبت نکرده‌اند، با تبلیغات مرتبطی هدف قرار گرفته شوند. کشمیر هیل یکی از کاربران فیسبوک است و در گزارشی برای پایگاه خبری گیزمودو، اشاره کرده بود که این شرکت حساب‌ها و پرونده‌های مرتبطی را که به‌دنبال پیدا کردنشان است، شکار می‌کند! این پرونده و داده‌ها به‌عنوان مثال می‌تواند شماره تلفن دیگری باشد که شاید هیچگاه در حساب کاربری فیسبوکتان قرار نداده‌اید. فیسبوک در ادامه به تبلیغ‌کنندگان اجازه می‌دهد تا از این شماره استفاده کرده و آگهی‌های مورد نظرشان را به بخش نیوز فید کاربر هدایت کنند.


به‌عبارت دیگر، ما درمورد دسترسی به‌ظاهر نامحدود فیسبوک اطلاع داریم. از هفته‌ی گذشته هم اخباری پیرامون محدودیت‌های حفاظتی این سیستم منتشر شده است و این دو رویداد، همان دو عامل کلیدی در انتهای صحبت‌های ادوارد اسنودن هستند.

به‌تازگی، حداقل ۵۰ میلیون کاربر فیسبوک یک پیام امنیتی دریافت کردند و به آنها هشدار داده شد که حساب کاربری‌شان در معرض خطر قرار گرفته است. شخصی در جایی، پلتفرم را هک کرده و به ده‌ها میلیون حساب کاربری دسترسی پیدا کرده است. این بزرگترین شکاف امنیتی در تاریخ فیسبوک بود.

برپایه‌ی اعلام فیسبوک، هکر (یا هکرها) از نقصی در سیستم استفاده کرده است که به او اجازه می‌داد تا توکن‌های دسترسی به فیسبوک را سرقت کند. اینها معادل کلیدهای دیجیتالی است که افراد را به‌صورت لاگین‌شده در فیسبوک نگه می‌دارد تا نیازی نباشد که کاربران در هر بار استفاده از برنامه، دوباره رمز عبور خود را وارد کنند. در حال حاضر، برخی کاربران دادخواست شکایتی علیه شرکت تنظیم کرده‌ و در آن به بی‌توجهی ادامه‌دار و مطلقی که فیسبوک برای نگه‌داری و بهبود [اطلاعات شخصی] صاحبان حساب در پیش گرفته است، اشاره کرده‌اند.

فیسبوک و NSA

به‌نظر می‌رسد که آسیب‌پذیری این پلتفرم در جایی مربوط به قابلیت «مشاهده به‌عنوان» یا View As فیسبوک نهفته بوده است. این قابلیتی است که به کاربران اجازه می‌دهد تا پروفایل خود را از نگاه دیگران و آن‌گونه که سایر کاربران مشاهده می‌کنند، ببینند. علاوه‌بر ۵۰ میلیون حساب کاربری با مسائل امنیتی شناخته‌شده، فیسبوک به ۴۰ میلیون نفر دیگر هم هشدار داده است که آنها در سال گذشته در معرض جستجوی تعبیه‌شده در قابلیت View as بوده‌اند و از همین رو ممکن است خطری حساب کاربری آنها را تهدید کند.

این توضیح به چه معناست؟ می‌توانیم بگوییم افرادی که قصد داشته‌اند با کمک این قابلیت، درمورد نظارت سایر کاربران بر حساب خودشان آگاهی بیشتری داشته باشند و خودشان را از نظارت ناخواسته مصون نگه دارند، این بار عملا تحت نظارت ناخواسته قرار گرفته‌اند؛ توسط هکرها.

این وقایع شرحی مفید و مختصر از یک مسئله‌ی اساسی هستند: با وجود افشاگری‌های اسنودن، بحث نظارت و حفاظت از اطلاعات کاربران کمتر مورد توجه بوده و عملا هنوز هم در موضع ضعف هستیم.

مکس رید، سال گذشته در مقاله‌ای منتشرشده در مجله‌ی نیویورک، پرسشی را پیش روی خوانندگان گذاشت:

آیا مارک زاکربرگ، موسس و مدیرعامل فیسبوک، واقعا فکر‌ می‌کرده است که پلتفرمش عملا چگونه خواهد بود؟ فیسبوک به اندازه‌‌ی زیادی رشد کرده و به‌اندازه‌‌ای همه‌شمول شده است که ما دیگر نمی‌توانیم همه‌ی آن را در آن واحد درک کنیم.

مکس رید در ادامه اشاره می‌کند که فیسبوک مانند یک شی چهار بعدی است و بخش‌هایی از آن را هم تنها هنگامی‌ درک می‌کنیم که از میان دنیای سه‌بعدی قابل درک برای خودمان عبور کند.

فیسبوک و کاربران

در آن زمان، زاکربرگ مشغول برگزار کردن یک تور در سراسر ایالات متحده بود. این درواقع آخرین مورد از مجموعه برنامه‌های بلندپروازانه‌ای بود که زاکربرگ تا به حال برای خود در نظر گرفته است (پروژه‌‌ی قبل از آن مربوط به خوردن گوشت تنها از حیواناتی بود که خودش شکارشان کرده باشد!). تور سراسری منجر به طرح این سوال در اذهان شد که آیا زاکربرگ در حال برنامه‌ریزی برای ورود جدی به دنیای سیاست است؟ مکس رید درمورد تعامل مدیرعامل فیسبوک با مردم در هر ایالت تامل دقیق‌تری داشت و سعی کرد تا از دیده‌های خود نتایجی منطقی برسد. وی چنین نتیجه گرفت:

اگر فیسبوک بزرگتر، جدیدتر و مرموزتر از یک شرکت صرف باشد، به‌طور قطع سفر زاکربرگ هم بزرگتر، جدیدتر و مرموزتر از یک برنامه‌ی ریاست جمهوری صرف خواهد بود.

البته نظرات او شامل شماری از امکانات احتمالی دیگر هم می‌شد؛ امکان اینکه فیسبوک یک دولت نظارتی است و و زاکربرگ هم نقش یک دیکتاتور را در زمینه‌ی تبلیغات و پروپاگاندا ایفا می‌کند. اما مارک زاکربرگ در عمل بیشتر از هر چیز دیگری، هدف گسترش وب‌سایت خود را دنبال می‌کرد. او در حال جمع‌آوری اطلاعات بود. در میان همه‌ی طریقه‌هایی که با استناد به آن ممکن است فیسبوک را در حال حاضر شبیه یک ابزار برای نظارت دولتی بدانیم (اگر نگوییم که آنها خودشان یک دولت نظارت‌کننده هستند)، یک مورد اشتراک با نهادهای امنیتی و اطلاعاتی دولتی ما را به فکر فرو خواهد برد: فلسفه مشترک جمع آوری داده‌ها. این چیزی نیست که به‌سادگی بتوانیم از کنارش بگذریم.

 جیمز بریدل در کتاب «عصر تاریک جدید: فناوری و هدف آیند» می‌نویسد:

آژانس امنیت ملی [NSA] معتقد است که در قلب جهان رازهایی وجود دارد و ما اگر بتوانیم به آنها پی ببریم، همه چیز بهتر خواهد شد. آژانس برای رسیدن به این رازها، تا جایی که می‌تواند اقدام به جمع‌آوری اطلاعات می‌کند و برای این کار از منابع بسیاری بهره می‌برد؛ تحت این تصور که همه‌ی این اطلاعات در جایی با یکدیگر سازگار درمی‌آیند تا به شناخت واضح‌تر و قابل فهم‌تر جهان کمک کنند. در این مسیر شاید از وقوع حوادثی پیشگیری شود یا شاید برخی حملات تروریستی ناکام بمانند. در این گفتمان، دانش کلی برابر است با حفاظت کامل.

Facebook نیز با کمی تغییر به همین نگاه باور دارد. زاکربرگ در سال گذشته در همین راستا در بیانیه‌ی خودش به این موضوع اشاره کرد و این بخش از مطلب کاملا با حروف بولد و مشخص هایلایت شده بود. وی تصریح کرده بود:

فیسبوک می‌خواهد زیرساخت اجتماعی را توسعه دهد که مردم در آن قدرت ایجاد یک جامعه‌ی جهانی را داشته باشند؛ جامعه‌ای که برای همه‌ی ما نتیجه‌بخش باشد. زاکربرگ و به‌دنبال آن فیسبوک، می‌خواهند مردم زمین را متحد کنند؛ حالا شاید نه از نظر ایدئولوژیکی یا سیاسی، ولی دست‌کم از لحاظ تکنولوژیکی قصد این کار را دارند.

فیسبوک و نظارت بر کاربران

اما پرسش این است که فیسبوک چگونه این کار را انجام می‌دهد؟ با یافتن اطلاعاتی پیرامون شما (تا حد امکان) و استفاده از آن اطلاعات برای اتصال شما به‌عنوان یک کاربر به قسمت‌های دیگر از شبکه. به‌نظر می‌رسد در اینجا هم اعتقاد بر این است که در قلب جهان رازی وجود دارد و اگر آن راز کشف شود، می‌تواند تمام زندگی را بی‌اندازه بهتر کند. فیسبوک داده‌های ما را جمع‌آوری می‌کند؛ غول شبکه‌ی اجتماعی این کار را به‌طور وسواس‌آمیزی انجام می‌دهد و برای حل معماهای موجود تلاش می‌کند. اگر تنها فیسبوک بتواند همه‌چیز را در مورد همه بداند، طبق نظریه‌ی فوق باید به این نتیجه برسیم که فیسبوک می‌تواند همه‌ی ما را متحد کند.

در نهایت، جدای از این که مخاطب ما NSA است یا فیسبوک، منطق حاکم بر سیستم ما را با یک نتیجه‌ی قطعی روبرو می‌کند: در برخی موارد، این نهادها (دولت و شرکت‌های بزرگ)، ما را بهتر از خودمان می‌شناسند و فقط هم در همین صورت است که جامعه‌ای کامل می‌تواند ساخته شود. اکنون پس از گذشت ۵ سال هنوز هم ما یک سوال بی‌پاسخ را پیش روی خود می‌بینیم: آیا چنین هدفی واقعا ممکن است؟ آیا مزایای یک جامعه‌ی واحد و جهانی واقعا به‌اندازه‌ای هستند که شرکت‌ها امنیت اطلاعات کاربران را هم قربانی این هدف کنند؟ درست مانند اتفاقی که چند روز پیش افتاد. آیا واقعا باید برای تبدیل شدن ایده‌ی زاکربرگ به واقعیت صبر کنیم و قانع شویم که تمام این سرقت‌های اطلاعاتی و عدم امنیت داده‌هایمان، ارزش یک هدف مهم‌تر را دارد؟

پاسخ به این پرسش در شرایط فعلی احتمالا منفی باشد. با این حال ممکن است روند تاریخ طور دیگری رقم بخورد.