مشورت و کسب اطلاعات دقیق٬ صحیح و به روز از منابع مطلع و رسمی بر اساس مستندات، انتظاری است که از انسان عصر دهکده جهانی داریم. در جامعه اطلاعاتی امروز دنیا، دسترسی به اطلاعات غلط بسیار آسان و در دسترس تر از اطلاعات صحیح و واقعی است و به همین خاطر به دلیل کم حوصلگی کاربران اینترنت و جست و جوی سطحی در موتورهای جست و جو و انتخاب چند گزینه اول به نمایش در آمده که گاها اطلاعات دقیق ندارد و به زور گوگل آنالیتیک و SEO، جایگاه گرفته است، شاهد استناد کاربران به اطلاعات غلط و بعضا خنده دار هستیم. از همه عجیب تر، اصرار برخی از کاربران اینترنت روی پذیرش قطعی موضوعاتی است که اثبات نادرست بودن آن کار دشواری نیست.
در کتاب ذهن فریبکار آمده است که این که بسیاری از مردم اهل استدلال نیستند، جای تعجب و شگفتی ندارد. فکر کردن و درست فکر کردن به قول کتاب هنر تفکر راهبردی نوشته ریچارد پل (ترجمه آرش اردهالی و امین هاشمی)، همیشه سخت ترین کار زندگی بشر بوده است. در واقع طبق گفته های پروفسور استیون نولا در کتاب ذهن فریبکار (راهنمای تفکر نقاد)، اینکه عده ای از مردم با تفکر علمی آشنا نیستند، جای تعجب ندارد. معمولا با اطلاعات مخدوشی که در ذهن ما به دلیل استناد به منابع نادرست و مجهول وجود دارد، تمایل داریم که درستی تجربیات خود را مسلم بدانیم و بنامیم! این یک خطر و درد بزرگ است که بایستی از آن خلاص شد. چطوری؟ با یادگیری شیوه های درست فکر کردن.
فکر نکردن راحت از فکر کردن
بعضی مهارت ها، مستلزم آموزش نظام مند و تمرین جامع است. یادگیر تفکر انتقادی از این دست است. هیچ عمل انسانی سراغ نداریم که نیاز به تفکر نداشته باشد. ذهن طبیعی ناپرورده ما، اغلب چیزهایی را درست و بدیهی و طبیعی می انگارد که هرگز درستی یا نادرستی آن را ارزیابی نکرده ایم. در واقع انسان، چیزی جز تفکر نیست:
ای برادر تو همه اندیشه ای ما بقی خود استخوان و ریشه ای
خوب این ها را گفتیم که به این موضوع برسیم که خیلی از ما ها با شیوه تفکر راهبردی و مبتنی بر اطلاعات درست، متاسفانه آشنا نیستیم. به همین خاطر است که اکثریت مردم از فعالیت در بورس وحشت دارند، فکر می کنند زشت ترین طبیعت و مردم دنیا، افغانی و پاکستانی هستند، اسکاندیناویایی ها یخ و آلمانی ها نژاد پرست هستند و راه موفقیت از یونیورسیتی می گذرد . . . . چون تفکر نکردن خیلی راحت تر از تفکر و تحلیل اطلاعات درست از منابع درست است.
این فرهنگ را می توان در رفتار شماری از ایرانیان عزیز در شبکه های اجتماعی مشاهده کرد. زیر کامنت ها، در اینستانوشته ها، در پست های توییتری و بسیاری از جاهای دیگه که تریبونی آزاد و رایگان و بی دغدغه در اختیار ما قرار می گیرد تا هر چه دل تنگد میخواهد بگو! در واقع شبکه های اجتماعی برای برخی از ما ها، تبدیل به فضایی شده است که میخواهیم از دل تنگ خود بگوییم و به هر آسمان و ریسمانی متوسل می شویم که درستی نظر خود را اثبات کنیم. معمولا هم بر اساس فرهنگ حاکم بر ادبیات گفتاری و نوشتاری ما ایرانیان، استفاده از کلمات همه و باید و حتما، به جای بخشی یا اغلب یا درصدی یا به گمان من و . . .بخش جدایی ناپذیر از فرهنگ عامه در فضای واقعی و مجازی شده است.
این قضیه وقتی حساس می شود که سلبریتی های سینما و موسیقی و ورزش و شاخ های اینستاگرام و امثالهم که مخاطبان زیادی به هر دلیلی دارند، اطلاعاتی که صحت و سقم آن ارزیابی نشده است را منتشر کرده و بر درستی اطلاعات خود پافشاری کودکانه می کنند. نمونه این رفتارها را حتما در سال های اخیر بارها در شبکه اجتماعی و صفحات سلبریتی ها شاهد بودید. سیل عذرخواهی که در فضای شبکه اجتماعی سلبریتی ها در سال های اخیر شاهد هستیم و ایکس از ایگرگ عذرخواهی می کند و الف از ب بخاطر یک شنیده نادرست که عمومی شده، حلالیت می طلبد، این ها همه از یک چیز دلالت دارد: ذهن فریبکار.
روایت یک عذرخواهی
هفته آخر آذر ماه بود که مهناز افشار، سوپر استار سینمای ایران و دارنده پر بیننده ترین صفحه اینستاگرام ایرانیان با ۸ میلیون فالور، ویدیویی منتشر کرد در آن به خانواده ها توصیه کرده بود که آمپول نالوکسان را برای معتادان استفاده کنند. او به دادسرا احضار شد و در نهایت پس از حرف و حدیث های فراوان و رد ادعای او توسط وزارت بهداشت، از اقدام خود عذرخواهی کرد. در متن عذرخواهی مهناز افشار آمده است که:
«من از اینکه نمیدونستم تبلیغ دارو جرم محسوب میشود، بسیار متاسفم و بابتش هر مجازات قانونی را میپذیرم و احترام میگذارم! ولی از نیت خیرم آگاهم و پای آن ایستادهام، اما یک چیزی که متوجه شدم این بود که کاش در آن ویدیو (که تبلیغ دارو بود) یک پزشک و متخصص همراه من بود. اشتباه خودم را برای ندانستن قانون میپذیرم، اما برای اثبات نیت و اطلاعات در مورد احیای معتاد هنگام اوردوز همچنان از اطلاعرسانی که کردم، دفاع میکنم، فقط کاش دقیقتر و تخصصیتر منتشر میکردم.»
جامعه شناسی عذرخواهی اینستاگرامی مهناز افشار
در درجه نخست باید گفت که عذرخواهی از عمل اشتباه را به اما و اگر نباید مشروط کرد، هرچه صریح و روشن باشد، به نفع فرد است، به علاوه نباید بعد از حضور در دادسرا اظهار شود، همان لحظه که همه گفتند این کار غیرقانونی است، باید فورا عذرخواهی میشد. همچنین انگیزههای فرد در ارتکاب یک تخلف گرچه مهم است، ولی در بسیاری از موارد موضوعی فرعی محسوب میشود.
اینکه ایشان با هدف کمک به معتادان و جلوگیری از مرگ آنان دست به این تبلیغ زده یا آنکه هدف مادی انگیزه اصلی بوده است، در اصل ماجرا تغییر چندانی ایجاد نمیکند. اتفاقا اگر با انگیزه خیر تبلیغ کرده، نشاندهنده آن است که حرمت این انگیزه را نگه نداشته و خیلی سرسری و براساس توصیه کسان دیگری (داریوش خواننده لس آنجلسی) که شاید انگیزه مالی داشتهاند، عامل چنین تبلیغی شده است.
بخش منفی ماجرا اینجاست که ایشان مدعی است از منع تبلیغ دارو و جرمبودن آن اطلاعی نداشته است. فرض میکنیم که این ادعا درست باشد، ولی آیا نباید سوال کرد هنگامی که هیچگونه تبلیغ دارو را در رسانههای رسمی نمیبیند، چرا این فقدان آگهی برای ایشان بهعنوان پرسش مطرح نشده است؟
از خود نپرسیده که چرا چنین تبلیغاتی فقط منحصر به رسانههای غیررسمی و فرامرزی است؟ صداوسیمایی که از تبلیغ پفک و چیپس نمیگذرد، چرا وارد تبلیغ دارو نمیشود؟ به علاوه مگر مردم میتوانند خودشان خودسر دارو مصرف کنند که او تبلیغ آن دارو را کرده است؟
مگر ایشان بدون تجویز پزشک برای خودش دارو تجویز میکند که حالا دارد برای مردم دارو تبلیغ و تجویز میکند؟ این حد از بیاطلاعی از سوی هنرمندی که میخواهد در نقش سلبریتی وارد عرصه عمومی شود و خیر مردم را بخواهد، چیز عجیبی است و نشان میدهد که این افراد ابتدا باید دانش خود را تقویت کنند، سپس افرادی را بهعنوان مشاور در کنار خود داشته باشند که هیچ کاری را بدون مشورت آنان انجام ندهند. همانطور که مشاور برای طراحی لباس و آرایش دارند.
شاید ایشان توجه نداشته باشد که اگر یک سلبریتی در غرب چنین حکمی و تبلیغی را صادر کند و مردم به واسطه آن، از آن دارو استفاده کنند و دچار مشکل شوند، به راحتی از سوی همان مردم «سو» میشود و خسارات دریافت میکند. در دنیای جدید خیرخواهی امری ساده و شخصی نیست. سلبریتیهای غربی که وارد فعالیتهای خیرخواهانه میشوند، در ابتدای کار اقدام به راهاندازی نهادی مدنی میکنند و کارهای خیر خود را از طریق کارشناسان و به صورت نهادی پیش مبرند. این مشکلی است که در قضیه کمک به زلزلهزدگان نیز شاهد بودیم.
سلبریتیها باید فراتر از کمک به زلزلهزدگان اقدام کنند. آنان میتوانند از طریق تاسیس نهادهای خیریه و با رعایت اصول علمی و کارشناسی اقدام به کمک کنند، ولی اگر قرار باشد همه اقدامات آنان فردی و براساس فهم و درک شخصی خودشان وبه زور لایک و فالو انجام شود، نتیجهای بهتر از این نصیب جامعه نمیشود که تبلیغگر غیرقانونی آمپول شوند و سپس چارهای جز عذرخواهی برای فرار از مجازات نداشته باشند. این نکته منفی در ذهن ما باقی می ماند . . .
rooziato