روت لافرلا، نیویورک تایمز — اینستاگرام فضایی محسوب میشود که کاربران عکسهای حسادتبرانگیز و بعضاً خشمبرانگیزشان را در آن به اشتراک میگذارند. اما این برنامه به محیطی برای کسانی که از درونیاتشان مینویسند هم تبدیل شده است.
بیل مولن طراح مد و تصویرساز است. او در صفحۀ اینستاگرامش مینویسد که در گذشته ظاهر عجیب و غریبی داشته؛ کمربند ساختهشده از دندان میپوشیده، در هر انگشتش، انگشترهایی به شکل جمجمه بوده و تعداد زیادی گردنبندِ صلیب به خودش آویزان میکرده، طوری که یکبار غریبهای به او گفته بود «عین میمون فضایی شدی، همونجور که میخواستی».
سولانژ نولز در صفحهاش «متاترون»۱ را معرفی میکند، اجرایی الهامگرفته از معماری که بهمنظور کشف رابطۀ بین حرکت و معماری خلق شده است. او میگوید «ساخت چنین مجسمههای مدولاری که بتوانند جابهجا شوند، تعامل کنند و با مردم ارتباط برقرار کنند، رؤیای من بود».
کارولین کالوِی، نویسنده و یکی از شخصیتهای تعجببرانگیز رسانههای اجتماعی، از اینکه دربارۀ رابطه با پدرش صحبت میکند، و چیزهایی میگوید که شاید شما هیچوقت نمیخواستید بدانید، احساس خرسندی میکند. او دربارۀ پدرش میگوید «وحشتناک است که ببینید یکی از والدینتان در خانهای پر از آشغال و لای تلی از کثافت زندگی میکند».
این افراد مثل اعضای گروه همسرایاناند که یا مشهورند یا در آرزوی شهرت، و صدایشان در زیرنویسهای طولانی عکسهایشان طنینانداز میشود. آنها متنهایی به درازای سیصد واژه، نه آنطور که انتظار میرود در فیسبوک یا تامبلر، که در صفحۀ اینستاگرامشان منتشر میکنند.
آنها قهرمانهای پستهای طولانیاند که آدم را به تعجب وامیدارند.
هر چه باشد، اینستاگرام برنامهای بود مختص عکس، فضایی برای اینکه کاربران محتویات وعدۀ غذایی هوسانگیزشان را منتشر کنند، بازی نور روی تختخوابی بههم ریخته را شکار کنند، ارتقای شغلیشان را جشن بگیرند، یا در گردشی خانوادگی کنار ساحل در لباس شنا خودنمایی کنند.
اما حالا اینستاگرام بهعنوان مجذوبکنندهترین پلتفرم قصهگویی در اینترنت جای خود را باز کرده و بدل شده است به مخزنی از اعترافات تکاندهنده، درددلهای موجز، برخی با رگههایی سیاسی، مطالب چکیدۀ آموزنده، مقالات کوتاه، متنهای تفکربرانگیز، و احتمالاً جذابتر از همه، خاطراتی که بهصورت سریالی و در قالب قطعههای کوتاه بهیادماندنی به اشتراک گذاشته میشوند.
مارکوس مِسنر، رئیس دانشکدۀ رسانه و فرهنگ ریچارد تی. رابرتسونِ دانشگاه ویرجینیا، میگوید متنهای اینستاگرامیِ طولانی بدون شک محبوبیت زیادی دارند. او خاطرنشان میکند که این نوشتهها راهی برای جلب توجه و تلاشی برای برقراری ارتباطاند، برای ایجاد تعاملی عمیقتر که عکسها بهتنهایی از پس آن برنمیآیند.
چند
آنچه گفته شد میتواند درست باشد؛ میتواند هم نباشد. اما زیرنویسهای طولانی، بهعنوان جایگزینی برای روایتهای خلاصهوار و غالباً سرشار از احساساتی که آن زمان در وبلاگهای شخصی باب شده بود، بهوضوح با اقبال مواجه شدهاند.
رابی اشتاین، مدیر تولید اینستاگرام میگوید «افراد برای ثبت لحظههای بزرگ زندگیشان، که توأمان مثبت و چالشبرانگیزند، متنهای طولانی مینویسند». سال گذشته برای اینکه کاربران تشویق شوند بهراحتی جریان سیال ذهنشان را به اشتراک بگذارند، اینستاگرام امکان تایپ با فونت قدیمی ماشینتحریری را به استوریها اضافه کرد. در استوریهای اینستاگرام همچون اسنپچت کاربران، متنها، عکسها و ویدئوهای خود را منتشر میکنند، و این استوریها بعد از ۲۴ ساعت حذف میشوند.
استفاده از این ابزار میتواند باعث تخلیۀ روانی و نیز ایجاد حس تعلیق شود. دکتر مسنر میگوید «با عکسها و گفتههای فردی مواجه میشوید که روی تخت بیمارستان است، لذا کنجکاو میشوید از باقی ماجرا هم سر دربیاورید».
در چند ماه گذشته، لنا دونهام، از عوارض جسمی و روحی ناشی از جراحیهای متعددی که از سر گذرانده بود نوشت. او، در پستی الهامبخش، متنی تأثیرگذار به همراه یک عکس سلفی منتشر کرد که در آن لباس خواب پوشیده بود و داشت روی میز غذاخوریاش جمجمههای کوچک خمیری درست میکرد.
او در پستش نوشته بود «برخی از ما نیاز داریم درمان شویم، چون ترسیدهایم، چون کسانی که دوستشان داریم، و کسانی که میشناسیمشان، و کسانی که خیلی راحت میتوانستیم جای آنها باشیم تحتفشارند. انگار غباری ما را احاطه کرده و بالا نمیرود».
گویا غباری که خود او را دربرگرفته در حال محو شدن بود: زیر عکسش برای هوادارانش نوشت «اینجا در حال شفابخشیدن به ذهن و دستهایم هستم».
آقای مولن فراز و نشیبهای رسیدن به سن بلوغ در نیویورکِ دهۀ هشتاد را با لحنی شاعرانه و تأثیرگذار روایت میکند. او به مناسبت روز جهانی ایدز در پستی که منتشر کرده بود نوشت «نیویورک در رؤیاهای من مکانی فانتزی برای رسیدن به آرزوهایم بود، اما پس از ماجرای ایدز، این شهری که قرار بود مرا نجات دهد برایم وحشتآور شده بود. یادم است آن موقع فکر میکردم خدا میخواهد به من هشدار دهد که حواسم به خودم باشد».
اینستاگرام محیطی ورای ابتذال بصری
با وجود فضاهای متعددی که مختص نوشتناند، چرا کاربران در اینستاگرام متنهای طولانی مینویسند؟
برای تازهکارها، محبوبیت فراگیر اینستاگرام جذابیت دارد. در این برنامه موانع کمتری برای کاربران وجود دارد. آقای اشتاین میگوید «روزهای اولی که عضو فیسبوک میشوید، باید برای دیگران درخواست دوستی بفرستید یا به گروهها دعوت شوید. اما هر وقت در اینستاگرام عضو شوید میتوانید صفحهای کاملاً عمومی داشته باشید و راحتتر پستهایتان را به اشتراک بگذارید».
جذابیت متنهای طولانی اغلب
کلر اچسون، مدیر راهبردی برندسازی در شرکت «تراوت کرییتیو تینکینگ»، که آژانسی تبلیغاتی در ملبورن استرالیاست، میگوید: «سرانجام کاربران دیدی عمیقتر پیدا کردهاند و فراتر از این رفتهاند که فقط عکسهای متظاهرانه و لایکخوری به اشتراک بگذارند که پیشازاین صفحهشان را پر کرده بود».
خانم اچسون ادامه میدهد « در ابتدا عکس کنجکاوی دنبالکنندگان را برمیانگیزد، آنها سپس سراغ متن میروند تا از ماجرا سر دربیاورند. متن میتواند روایتی خبری باشد، یا نظر فرد دربارۀ یک موضوع، یا گزارشی شخصی از یک رویداد، که داستان کاملتری را بازگو میکند و به چراهای پشت عکس پاسخ میدهد».
متنهای طولانی ممکن است صرفاً توصیفی باشند. زو فرانسوا در صفحهاش ZoeBakes@ توضیح میدهد که برای پخت شیرینیهایش از چه الهام گرفته است. او مینویسد «توی سرم پر از تصویر لباسهای فرش قرمز اسکار، کلاههای قدیمی مخصوص عید پاک، و مراسم پاتختی بود. اینهمه خیالپردازی برای پخت یک کیک کوچک، زیادی بود».
پیام این متنها میتواند دعوت به کنشگری نیز باشد. امانی الخطابه، مدافع سرسخت زنان مسلمان، در پست اخیرش با لحنی عصبانی نوشت «این برادرهای خشکمذهب را دیدهاید که مدام میگویند ’تو خواهر دینی منی!!!‘ برای اینکه به خودشان این حق را بدهند تا دربارۀ لباس زنانی که حتی نمیشناسند نظر بدهند و به آنها متلک بیندازند. ای بابا، لطفاً بروید رد کارتان برادرها!».
متنهای طولانی میتوانند بخشی از استراتژی بازاریابی هم باشند، همانطور که میشل اوباما این شیوه را به کار بست و، از اوایل امسال، وقایع تور تبلیغاتی کتاب خاطراتش با عنوان میشل اوباما شدن۲ را در صفحۀ اینستاگرامش منتشر کرد و رهنمودهایی معنوی ارائه داد: «همۀ ما در زندگیمان با شرایط بغرنج و دشوار دست و پنجه نرم کردهایم، شرایطی که شاید روزها، سالها یا دهههایی از زندگی ما را وقف خود کردهاند. چیزی که میخواهم همۀ ما در ذهن بسپاریم این است که اینها لحظهها و درسهایی بودهاند که ما را ساختهاند، همۀ این فراز و نشیبهای کوچک، همۀ دستاندازها و چالههای پیش رویمان، و درنهایت همۀ شادیهایمان...».
چنین پستهایی افراد را به نوعی از تفکر دعوت میکنند که اینستاگرام اخیراً دارد از آن حمایت میکند. ریچارد اشنور، مدیر رسانههای دیجیتال در کتابخانۀ عمومی نیویورک میگوید «اینستاگرام رسانۀ سرآسیمهای است، هی پشت سر هم کلیک میکنید و یک چیز دیگر میبینید. افراد در رسانههای اجتماعی، میل شدیدی به دیدن چیزهای بیشتر دارند».
چیزهایی چون طرح اولیۀ یک داستان و حتی یک رمان. چندی پیش، کتابخانۀ عمومی نیویورک با همکاری آژانس تبلیغاتی مادِر، آلیس در سرزمین عجایب، مسخ و سرود کریسمس۳ را در اینستاگرام منتشر کرد. آقای اشنور میگوید «وقتی آلیس منتشر شد، در ۴۸ ساعت بیش از صدهزار دنبالکنندۀ جدید به صفحۀ ما پیوستند، هرگز با چنین استقبالی مواجه نشده بودیم».
میخواهیم دیده شویم، میخواهیم شنیده شویم
نوشتن خاطرات روزانه نیز با چنان استقبالی مواجه شد که نرمافزار اینستاگرام مموار (Instagram Memoir) اختصاصاً به این منظور ارائه شد و برای مدت کوتاهی در اپلاستور با هزینۀ پنج
متنهای بسیار طولانی میتوانند روزنهای برای درز اخبار باشند یا، در نمونههای بدتر، فضایی برای نفرتپراکنی و افراطیگریهای سیاسی و اجتماعی؛ نمونههایی از این موارد را تیلور لورنز در مقالهای در مجلۀآتلانتیک بررسی کرده است.
آقای مولر، طراح مد، حدود سه سال پیش نوشتن خاطرات اینستاگرامی را آغاز کرد. او میگوید «با خودم فکر کردم: حالا پنجاهسالهام، شغل خوب، دارایی خوب و شریک زندگی دارم، از همۀ این چیزهای خوب در زندگیام برخوردارم. اما احساس میکردم، جایی در مسیر، بخش کوچکی از خودم را جاگذاشتهام».
او پی برد که انتشار کاملاً آزادانۀ افکارش هم شفابخش است و هم رهاییبخش. او میگوید «تنها از این طریق میتوانیم بین خود و دیگران پیوندی واقعی برقرار کنیم. این تنها راهی است که میتوانیم دربارۀ وضعیت انسانیمان صادقانه حرف بزنیم، نه با اشتراک عکس پاهایمان در پرواز درجۀ یک هواپیمایی امارات».
پاول کاواکو، طراح لباس سلبریتیها، نوعی خاطرهگویی بسیار پرمایه را آغاز کرد. او از ماجراهای پشتصحنۀ بعضی از عکسهای مشهور تاریخ مد پرده برداشت. یکی از جالبترین خاطراتش دربارۀ پرترۀ استیون میزل از مدونا با لباس زیر و کرینولین۴ است که در اوایل دهۀ نود برای مجلۀ رولینگ استون گرفته شد.
آقای کاواکو به یاد میآورد که ملکۀ پاپ برای این عکس به شلوار جین احتیاج داشته، به همین دلیل او جین خودش را درمیآورد و به او میدهد، و در طول عکاسی خودش با زیرپوش اینور و آنور میرود.
آقای کاواکو میگوید «این عکسهای معروف را زیاد دیدهایم اما از ماجراهای پشت آنها هیچچیز نمیدانیم». متنهای پراکندۀ او، که خاطراتی جذاب از یک عمر زندگی در دنیای مد هستند، مخاطبان را به مشارکت وامیدارند. او میگوید «افراد زیادی نظراتشان را زیر عکسها مینویسند. آنها را میخوانم، مرا به هیجان میآورند».
ژوان دیدیون در اظهارنظری مشهور میگوید ما داستان میگوییم تا بتوانیم به زندگی ادامه دهیم، با وضعیت کنونی میتوان گفت ما برای اینکه از خودمان برند بسازیم هم این کار را میکنیم. خانم کلوی ۲۷ساله نیاز به معرفی ندارد. او، که به گفتۀ خودش از پیشگامان خاطرهنویسی در اینستاگرام است، از سال ۲۰۱۵ توجهها را به خود جلب کرد. او در زمان دانشجوییاش در رشتۀ تاریخ هنر دانشگاه کمبریج، دربارۀ ماجراجوییها و داستانهای عاشقانهاش مینوشت.
نوشتههای داستانگونۀ او، که آگاهانه و عامدانه نشانی از خودکمبینی در آنها وجود دارد و در صفحهاش آرشیو شده، بین دنبالکنندگانش سروصدای زیادی به پا کرد. خیلی از دنبالکنندهها انتظار داشتند از سبک زندگیاش فقط جستوخیزهایش در چمن دانشکده یا اسبسواری دوستپسرش را ببینند.
او مخالفان سرسختی هم دارد که البته، با داشتن ۸۰۰هزار دنبالکننده، چیز عجیبی نیست. او بهخاطر عملنکردن به وعدهاش در قراردادی به ارزش ۵۰۰هزار دلار برای نوشتن کتابی بر اساس صفحۀ اینستاگرامش، و خرجکردن ۱۰۰هزار دلار از مبلغ پیشپرداخت آن، در فضای عمومی بهشدت مورد حمله قرار گرفت. اوایل سال جاری هم عدهای بهخاطر عدم موفقیت در برگزاری سری کارگاههای خلاقیت در شهرهای مختلف، یقۀ او را گرفتند. کارگاههایی که قرار بود شامل گفتوگوهای عمیق، ناهارهای دخترانه،
وقتی وعدههای او دربارۀ کارگاهها محقق نشد و نتوانست انتظارات را برآورده کند، او را کلاهبردار خواندند، و به تورش هم لقب «فستیوال فایر ۲»۵ دادند. او سریعاً عذرخواهی کرد و افتضاح به بار آمده را به ضعفش در برنامهریزی و پیشبرد برنامهها نسبت داد. چهرهای که او این روزها در استوریهای اینستاگرام از خود نشان میدهد جذابیت غیرواقعی و اغراقشدۀ کمتری دارد.
او در مصاحبهای با اشاره به پستهای قدیمیتر و اعتیادش به داروی آدرال، که بهندرت دربارهاش حرف زده، میگوید «وقتی به گذشته نگاه میکنم، فکر میکنم چقدر میتوانستم در مواجهه با مخاطبانم آسیبپذیرتر باشم».
کمتر کسی میتواند مثل سوفی گری ضعفهایش را در اینستاگرام به نمایش بگذارد. او که مربی ۲۴سالۀ تناسباندام است در اینستاگرامش نوشت «عادت ماهانهام نزدیکه. صورتم درب و داغونه و تو دو هفتۀ گذشته، بارها کف زمین دراز کشیدهام و گریه کردهام» و بههمراه این اعتراف عکسی از نمایی نزدیک از چهرهاش که واقعاً هم رنگپریده بود به اشتراک گذاشت.
و در ادامه نوشت «این نقص منه؟ نه، من صرفاً یک انسانم».
خانم گری گهگاه در صفحهاش محصولاتی را تبلیغ میکند و، مثل خیلی از همعصرانش، از چنین متنهایی برای جلب نظر خوانندگان و اثبات حقانیت خود استفاده میکند. او در مصاحبهای چنین میگوید «خود را آسیبپذیر میکنید تا مخاطب داشته باشید. بهجای اینکه صرفاً برای دیدهشدن چیزی پست کنم، تلاشم این است که با خوانندگانم ارتباط برقرار کنم».
او میگوید «در اینستاگرام آدمها میخواهند که دیگران آنها را ببینند و حرفهایشان را بشنوند». به همین ترتیب، او نیز از این رسانه بهعنوان مکانی استفاده میکند تا دربارۀ مسائل مربوط به تصویر بدنی خود و خوانندگانش با صمیمیت و صداقتی جسورانه حرف بزند.
به نظر میرسد زمان آن فرارسیده که چنین نگرشی داشته باشیم. خانم گری میگوید «من نمیتوانستم چهرۀ دروغینی که شبکههای اجتماعی نشان میدهند را تحمل کنم. خستهکننده است که همیشه بخواهی تظاهر کنی همهچیز خوب و روبهراه است».
پینوشتها:
• این مطلب را روت لافِرلا نوشته است و در تاریخ ۲۷ مارس ۲۰۱۹ با عنوان «The Captionfluencers» در وبسایت نیویورک تایمز منتشر شده است. وبسایت ترجمان آن را در تاریخ ۲۱ خرداد ۱۳۹۸ با عنوان«کپشنها انگ ابتذال را از اینستاگرام برداشتند» و ترجمۀ عرفانه محبی منتشر کرده است.
•• روت لافِرلا (Ruth La Ferla)، روزنامهنگار نیویورک تایمز و دانشآموختۀ ادبیات آلمانی است. او سالها دبیر بخش مد و فشن نیویورک تایمز بود و با مجلات اونیو مگزین و وومنز ویر دیلی نیز همکاری داشته است.
[۱] Metatronia
[۲] Becoming
[۳] A Christmas Carol
[۴] نوعی زیردامنی که، برای ایجاد چین و پف، زیر دامن میپوشیدند [مترجم].
[۵] Fyre Festival: یک جشنوارۀ موسیقی بسیار تجملاتی بود که در سال ۲۰۱۷ برگزار شد. اینستاگرام و تعدادی از سلبریتیها برای این جشنواره تبلیغ کرده بودند. اما بهدلیل اشکال در برگزاری مراسم و نیز خدماترسانی نامناسب، برنامهها تعطیل شد و شرکتکنندگان که مبلغ گزافی پرداخت کرده بودند از برگزارکنندگان شکایت کردند [مترجم].