صفحه شخصی سید علی موسوی|فضای مجازی/ عملیات روانی|

۱۳۹ مطلب با موضوع «فرهنگ و سبک زندگی» ثبت شده است

کتاب جهنم واقعی جنگ شهری از استالینگراد تا عراق



منتشر گردید

کتاب جهنم واقعی 

اولین کتاب بررسی تاکتیک های جنگ های شهری از استالینگراد تا عراق (کتاب نظامی)

نویسنده: سید علی موسوی

ناشر: نسل روشن


تلگرام


اینستاگرام
===========
============
۲۹ ارديبهشت ۹۵ ، ۱۱:۳۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

اپلیکیشن‌ های پیام‌ رسان یا شبکه‌ های اجتماعی بیشتر شده است

ادامه مطلب...
۲۴ فروردين ۹۵ ، ۱۲:۳۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

نگاهی بر نظریات خودشیفتگی

خودشیفتگی از بحث‌برانگیزترین موضوعات روان‌شناسی است. زیگموند فروید معتقد است خودشیفتگی مشکلی صرفا زنانه است و راه درمانی هم ندارد، چرا که فرد خودشیفته در مقابل اقدامات درمانی مقاومت می‌کند. بر اساس راهنمای تشخیصی و آماریِ اختلالاتِ ذهنی انجمن روان‌پزشکی آمریکا خودشیفتگی اختلال روانی است و با روان‌رنجوری تفاوت دارد. روان‌رنجوری، پریشانیِ فردی سالم اما نگران است. در مقابل در اختلال شخصیتی، بیمار گمان می‌کند که حالش کاملاً خوب است. افراد روان‌رنجور برای این به دنبال درمان خود می‌روند که از رفتارهای خودشان ناراحت‌اند اما افراد دچار اختلال شخصیت، برای اینکه دیگران از رفتارهایشان دلخورند. جون آکوچلا ستون‌نویس نیویورکر از خودشیفتگی و ریشه‌های آن می‌گوید.


 
ماجرای خودشیفتگی، از فروید تا نظریات اخیر
 

در کتاب دگردیسی‌های اووید با نارسیس آشنا می‌شویم، مرد جوان زیبایی که زن‌ها شیفتۀ اویند اما خودش نمی‌داند چرا و آرزو دارد که تنهایش بگذارند. روزی در جنگل، به آبگیری می‌رسد و خم می‌شود تا آب بنوشد. عکس خود را در آب می‌بیند و عاشق خود می‌شود. از شدت غم، نه چیزی می‌خورد و نه می‌خوابد. در آخر، سرش را روی چمن‌زار می‌گذارد و می‌میرد.

واژۀ «نارسیسیسم» در زبان انگلیسی از نام او برگرفته شده و به معنای خودشیفتگی افراطی است. با پیشرفت روان‌شناسی، باورها دربارۀ خودشیفتگی بسیار پیچیده‌تر شده است. فروید که خودشیفتگی را مشکلی صرفاً زنانه تلقی می‌کرد، معتقد بود زن‌ها تنها به این دلیل خود را می‌آرایند که به مردها دست یابند. این تمرکز روی زیبایی‌های فیزیکی سبب شده است که آن‌ها ازخودراضی و از نظر احساسی ضعیف باشند.

بعدها اساتید روان‌شناسی تلاش کردند علمی‌تر از فروید با موضوع برخورد کنند و به بررسی علائم بیرونی خودشیفتگی بپردازند. در سال ۱۹۸۰، این موضوع جای خود را در راهنمای تشخیصی و آماریِ اختلالاتِ ذهنی انجمن روان‌پزشکی آمریکا باز کرد. طبق آخرین نسخۀ این راهنما، ویژگی اصلی خودشیفتگی، تکبر است. افراد خودشیفته دربارۀ موفقیت‌های خود اغراق می‌کنند، معتقدند که آدم‌های خاصی هستند و تنها افراد خاص می‌توانند درکشان 
ویژگی اصلی خودشیفتگی، تکبر است. افراد خودشیفته دربارۀ موفقیت‌های خود اغراق می‌کنند، معتقدند که آدم‌های خاصی هستند و تنها افراد خاص می‌توانند درکشان کنند. نسبت به دیگران، احساس همدردی ندارند، به سایرین حسادت می‌کنند و معتقدند که در مقابل دیگران هم به آن‌ها حسادت می‌ورزند و توانایی تحمل نقد را ندارند.
کنند. نسبت به دیگران، احساس همدردی ندارند، به سایرین حسادت می‌کنند و معتقدند که در مقابل دیگران هم به آن‌ها حسادت می‌ورزند و توانایی تحمل نقد را ندارند. ما معمولاً قضاوت می‌کنیم و می‌گوییم فردی خوب است یا بد اما در این راهنما افراد یا بیمار هستند یا سالم.

در این کتاب، خودشیفتگی یکی از انواع «اختلالات شخصیت» است که با روان‌رنجوری‌[۱] متفاوت است. (البته اصطلاح روان‌رنجوری که بر پایۀ نظریۀ فروید بود دیگر در راهنما به کار نمی‌رود، اما همچنان واژۀ رایجی در جامعه است.) روان‌رنجوری، پریشانیِ فردی سالم اما نگران است. این افراد در میانۀ شب از خواب بیدار می‌شوند و ترس همۀ وجودشان را فرا می‌گیرد ولی نمی‌دانند چرا. در مقابل اختلال شخصیتی، زمان خاصی شروع یا تمام نمی‌شود. اغلب خانوادۀ فرد اظهار می‌کنند که او همیشه همین طور بوده است. به علاوه، او گمان می‌کند که حالش کاملاً خوب است. افراد روان‌رنجور برای این به دنبال درمان خود می‌روند که از رفتارهای خودشان ناراحت‌اند اما افراد دچار اختلال شخصیت، برای اینکه دیگران از رفتارهایشان دلخورند. به همین ترتیب، افراد گروه دوم، اغلب رابطۀ خوبی با روان‌درمانگر ندارند و نمی‌دانند آنجا چه می‌کنند.

الیزابت لونبِک در کتاب اخیرش «آمریکایی‌کردن خودشیفتگی» [۲] به دفاع از این وضعیت پرداخته است. کتاب وی پاسخی است در مخالفت با «منتقدان فرهنگی» که دربارۀ جامعۀ آمریکاییِ دهه‌های ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ نوشته‌اند. او به ویژه کریستوفر لَش را نقد می‌کند که در کتاب‌اش، فرهنگ خودشیفتگی [۳]، به پوچی اخلاقیِ زندگی در سال‌های پس از جنگ در ایالات متحده می‌پردازد . وی انتقادهای لش را اغراق‌آمیز می‌داند اما آنچه بیشتر لونبک را آزار می‌دهد، این است که لش این نقد خود را با تعریف روان‌شناسانۀ خودشیفتگی و تمام ناتوانایی‌هایی که در پی دارد، گره زده است. لش می‌گفت ساختار زیربنایی شخصیتی جامعه در حال تغییر است. آمریکایی‌های که سابقاً ساده و صبور بودند، به ارضای دائمی امیال خود اعتیاد پیدا کرده‌اند. وی مدعی است که فناوری‌های نو، آمریکایی‌ها و به ویژه زنان را به محصولات تجاری وابسته کرده است و از این رو آن‌ها عزت نفس خود را از دست داده‌اند. او مخالف ماشین‌های لباسشویی و کنترل جمعیت است.

بحث او به گوش‌های شنوا رسید و در دهه‌های پس از جنگ جهانی دوم، روان‌کاوی در آمریکا رایج شد و نقد او در آثار روان‌پزشکی مفهوم پیدا کرد. در سال ۱۹۷۹، دو روان‌شناس به نام‌های رابرت راسکین و کالوین هال به آزمونی به نام «کشف شخصیت خودشیفته»[۴] رسیدند. از این آزمون نیز مانند سایر معیارهای خودشیفتگی به‌شدت انتقاد می‌شد. واقعیت این است که کسی نمی‌داند چه تعداد از 
خودشیفتگی یکی از انواع «اختلالات شخصیت» است که با روان‌رنجوری‌ متفاوت است. روان‌رنجوری، پریشانیِ فردی سالم اما نگران است. اما فرد دارای اختلال شخصیت گمان می‌کند حالش کاملاً خوب است.
افراد دچار این اختلال هستند.

خودشیفتگی به عنوان یک مقولۀ روان‌پزشکی جای سؤال بسیار دارد. لونبک نیز بر این باور است و موافقانی نیز دارد. اولین آن‌ها شاندور فرنتسی است که مکتب روان‌کاویِ مجارستانی را پایه گذاشت. اختلافات میان فرنتسی و فروید تا حدی به بیماران خودشیفته مربوط می‌شد. ظاهراً فروید بر این باور بود که افراد خودشیفته به خاطر مقاومتشان غیرقابل‌درمانند. فرنتسی معتقد بود که آن‌ها باید درمان شوند و مقاومتشان را باید نشانه‌ای دیگر تلقی کرد که لازم است تحلیل شود؛ اما کشمکش بیش از این بود. فروید مدعی بود که تحلیل‌گر در برخورد با چنین بیمارانی- در واقع، با تمام بیماران- باید خویشتن‌دار باشد، کم سخن بگوید و بسیار گوش دهد. فرنتسی دیدگاهی متفاوت داشت: آنچه بیماران، به ویژه بیماران خودشیفته نیاز داشتند، احساس محبت و همدلی بود. آن‌ها این احساس را از والدین خود دریافت نکرده بودند و مشکلشان همین بود. فرنتسی نوشت که دوست دارد با بیماران سرسخت، همچون «مادری مهربان» باشد. در واقع، او بیش از این‌ها بامحبت بود و با یکی از بیمارانش ازدواج کرد.

اما صحبت دربارۀ فرنتسی در کتاب لونبک تنها مقدمه‌ای است برای رسیدن به تصویری از هاینز کوهات، دکتری اهل وین که از دست نازی‌ها فرار و در سال ۱۹۴۰ به ایالات متحده مهاجرت کرده بود. تا حدی به خاطر کوهات بود که مسئلۀ اختلال شخصیتی خودشیفتگی به موضوع روز روان‌پزشکی آمریکا در دهۀ هفتاد تبدیل شد. در آن دهه، کوهات نظریه‌ای را دربارۀ این اختلال بنا گذاشت که تا حد زیادی بر عقاید فرنتسی استوار بود. کوهات هم مانند فرنتسی خودشیفتگی را نتیجۀ عزت نفس پایین می‌دانست که خود حاصل عدم موفقیت مادر در پاسخ به حس طبیعی اقتدار در کودک بود، اطمینان او از اینکه نقاشی‌اش بهترین نقاشی دنیاست. کوهات معتقد بود که تکبر کودک در طول زمان ناپدید می‌شود اما همچنان در منبعی به صورت ذخیره باقی می‌ماند تا در آینده در مواجهه با ناامیدی و شکست، از او محافظت کند.

کوهات وجود «خودشیفتگی منفی» را تصدیق می‌کرد و آن را مانند راهنمای تشخیصی و آماریِ اختلالاتِ ذهنی تعریف می‌کرد اما مفهوم جدیدی به نام «خودشیفتگی مثبت» را از آن جدا می‌کرد، 
الیزابت لونبِک در کتاب «آمریکایی‌کردن خودشیفتگی» معتقد است که خودشیفتگی به عنوان یک مقولۀ روان‌پزشکی جای سؤال بسیار دارد. کتاب وی پاسخی است در مخالفت با «منتقدان فرهنگی» که دربارۀ جامعۀ آمریکاییِ ۱۹۵۰ تا ۱۹۷۰ نوشته‌اند. او به ویژه کریستوفر لَش را نقد می‌کند که به پوچی اخلاقیِ زندگی در سال‌های پس از جنگ در ایالات متحده می‌پردازد .
احساسی که به شما عزت نفس می‌دهد و موجب سرزندگی و خلاقیت می‌شود. همچنین، به ادعای او، خودشیفتگی مثبت از شما انسانی دوست‌داشتنی می‌سازد. کوهات نظر دیگران را که خودشیفتگی را معادل خودخواهی می‌دانستند، به سخره می‌گرفت.

همزمان با این مباحثات، جنگ ویتنام تمام شده بود اما بسیاری از افراد مایل نبودند از حس آزادی‌ای که جنبش ضدجنگ با خود به همراه داشت جدا شوند. کتاب‌هایی مانند «من خوبم، تو خوبی» و«چطور بهترین دوست خود باشید» به بازار می‌آمدند؛ اما بر اساس بسیاری از مطالعات، افزایش عزت نفس تنها یک اثر دارد: شادی گزارش‌شده از طرف مردم افزایش می‌یابد در حالی که رفتارهای آن‌ها هیچ تغییری نکرده است. دهه‌های هفتاد و هشتاد همچنین عصر ظهور درمان‌ها و نظریات «انسان‌دوستانه» بود، عصر کارل راجرز، ایبرهم مازلو و سایر درمان‌گرانی که بیماران را تشویق می‌کردند فریاد بزنند، ناسزا بگویند، به صندلی لگد بکوبند و غیره؛ اما ادعای لونبک این است که کوهات این نظریه را از درون تغییر داد: وی جذب جریان اصلی تفکر شد و بعد به تدریج آن را دگرگون کرد.

با این همه موضوع اصلی لونبک، کوهات نیست بلکه کریستوفر لش و عدم درک صحیحش از کوهات در فرهنگ خودشیفتگی است. لش، کوهات را به خاطر برتری‌اش بر درمان‌های مزخرف دهۀ هفتاد می‌ستاید؛ اما در واقع، کوهات خود یکی از رهبران این درمان‌ها بود. این اشتباهی فاحش است و بسیاری از افراد مانند لش در فهم کوهات به همین شکل به خطا رفتند که تا حدی به سیاست خود کوهات باز می‌گردد؛ وی دراین‌باره که وام‌دار فروید است اغراق کرد و از ذکر تأثیر فرنتسی که در آن زمان چندان میلی به او نبود پرهیز می‌کرد؛ البته بی‌شک نوشته‌های غیرقابل‌فهم وی نیز به این سوءتفاهم دامن می‌زنند. وی نظریه‌ای جامع به نام «روان‌شناسی خود» داشت. از برخی افراد حرفه‌ای خواستم نظام این نظریه را کمی برایم توضیح دهند و همه گفتند که از آن سر در نمی‌آورند.

اگر توصیۀ کوهات این است که مردم راحت باشند و غصه و ندامت نداشته باشند، دقیقاً همان چیزی را گفته که لونبک می‌خواهد. البته شاید لونبک یک نگرانی دیگر هم داشته باشد که آن را تنها به اختصار بیان می‌کند، «بحران اقتصادی». گمان می‌کنم منظورش رکود اقتصادی دهۀ گذشته و ظهور مدیریت غلط باشد. احتمالاً بروز همین مشکل در سطح کلان بود که سبب شد منتقدان اجتماعی‌ همچون لش از «زوال فاجعه‌آمیز فرهنگی، از بین رفتن رفتارهای اخلاقی و خودخواهی زیاد و لذت‌جویانه» در میان آمریکایی‌ها سخن بگویند. لونبک می‌نویسد: «آن‌ها با بی‌اعتنایی به ابعاد سالم و حافظ زندگیِ خودشیفتگی که محور بحث کوهات بود» تنها بر خطر آن تأکید کردند.

وقتی به سراغ دیدگاه‌های لونبک دربارۀ «بحران اقتصادی» می‌رویم، بحث کمی آشفته و مبهم است. او در فصل آخر کتاب‌اش، نگران است که او را با افراد 
دهه‌های هفتاد و هشتاد عصر ظهور درمان‌ها و نظریات «انسان‌دوستانه» بود، عصر درمان‌گرانی که بیماران را تشویق می‌کردند فریاد بزنند، ناسزا بگویند و به صندلی لگد بکوبند.
خودشیفته مرتبط بدانیم، همان کسانی که چنین بلایی را بر سر اقتصادمان آورده‌اند. لونبک از مفاهیم خشونت، استثمار و غفلت سخن می‌گوید اما این القاب اغلب نه به خود او بلکه به «نظریه‌پردازان رهبری» و نویسندگان «آثار مدیریت» نسبت داده می‌شود. او بیان می‌کند که روان‌کاوان عزت نفس را مسئله‌ای سازگارپذیر می‌دانند: «آن‌ها از دهۀ ۱۹۷۰ پیش‌بینی کرده‌اند که مردم عزت نفس خود را سازگار خواهند کرد تا بتوانند احساسات مثبت‌شان نسبت به خویش را حفظ کنند.» به نظرم این بدان معناست که لازم نیست رهبران شرکتی که صندوق بازنشستگی افرادش را از بین برده، احساس بدی دراین‌باره داشته باشند بلکه فقط کافیست به سازگاری عزت نفس خود مشغول شوند.

آینه، آینه: استفاده‌ها و سوءاستفاده‌ها از خوددوستی[۵] کتاب جدید سیمون بلکبرن است که برای خوانندۀ تحصیل‌کردۀ غیرحرفه‌ای نوشته شده است. آثار بلکبرن را که می‌خوانیم گویی بعد از شام روی صندلی راحتی لم دادیم و به دوستمان بلکبرن گوش می‌کنیم که از سیاست و تاریخ اجتماعی برایمان می‌گوید و به همان اندازه از آنچه در پس آن‌ها نهفته است: یعنی اخلاقیات، آن چیزی که ما در مقابل آن چه برای خود می‌خواهیم، باید به دیگران بدهیم.

به طور کلی، او میانه‌روی را توصیه می‌کند. او می‌گوید، علاقه‌ای عاقلانه به خود داشته باشیم اما در «بی‌تفاوتی محض و متکبرانه نسبت به جهان» تصمیم نگیریم. باید به آن چه دیگران فکر می‌کنند اهمیت دهیم. «رفتار خوب سازگاری‌ای کوچک اما مداوم با انتظارات و نیازهای منطقی دیگران است، نشانه‌های کوچکی که حق آن‌ها را تا حدی تأیید می‌کنیم.» به گفتۀ بلکبرن، ما به این حقیقت که مردم تماشایمان می‌کنند، حساسیم و بر این اساس رفتار می‌کنیم و باید هم همین طور باشیم.

وی گناه را انتخابی فاوست‌وار نمی‌داند و معتقد است انسانی که زمین می‌خورد، در جهتی می‌افتد که خم شده بوده و اینکه افتادن و نیفتادن او بیش از هر چیز به آموزش والدینش بستگی دارد. وی در وجودِ چیزی به نام «خود» تردید دارد و مانند بسیاری از فلاسفه و روان‌شناسان 
آینه، آینه: استفاده‌ها و سوءاستفاده‌ها از خوددوستی، کتاب سیمون بلکبرن، میانه‌روی را توصیه می‌کند. او می‌گوید، علاقه‌ای عاقلانه به خود داشته باشیم اما در بی‌تفاوتی محض و متکبرانه نسبت به جهان تصمیم نگیریم.
بر این باور است که آن چه خود می‌نامیم شاید چیزی درونی مختص به خودمان و شکل‌دهندۀ سرنوشمان نباشد بلکه تنها مجموعۀ تجربیاتمان باشد.

یکی از نمونه‌هایی که بلکبرن را به خشم می‌آورد و سبب می‌شود او خود را در جرگۀ روشنفکران و آزادی‌خواهان بداند، نابرابری درآمد است. وی می‌گوید علی رغم رشد تولید در آمریکا، دستمزد کارگران تفاوت چندانی نکرده در حالی که سهم یک درصد بالایی صاحبان درآمد به شدت افزایش یافته است. بلکبرن نگران این است که جوان‌ها متوجه آنچه اتفاق می‌افتد نشوند: «در ۱۹۸۱ گروه میزگرد تجاری آمریکا[۶] همچنان مدعی بود که شرکت‌ها مسئول‌اند، در درجۀ اول، مسئول رساندن خدمات و اجناسِ باکیفیت با قیمت عادلانه به دست عموم مردم... چه جالب! در ۱۹۹۷ همین سازمان اعلام داشت که هدف اصلی یک مجموعۀ تجاری افزایش بازگشت مالی به صاحبانش است.» اگر درست متوجه شده باشم، الیزابت لونبک در کتاب خود از اظهار نظر سال ۱۹۹۷ دفاع می‌کند- اینکه رهبران پرجاذبه، همان‌هایی که مظهر «خودشیفتگی مثبت» هستند، باید به سلطه و نفوذی که شایستۀ آن‌اند دست یابند.

هم بلکبرن و هم لونبک افرادی اندیشمند هستند؛ اما بلکبرن که در متن خود بسیاری از ارجاعات را از قلم می‌اندازد. در مقابل سراسرِ کتاب لونبک از آگاهی نویسنده خبر می‌دهد. از یادداشت‌های پایانی‌اش می‌توان فهمید هر متنی را که ربطی به موضوع داشته بررسی کرده است. طبق ادعای خودش، اغلب به منابع دست‌اول ارجاع می‌دهد، افرادی که خود آزمایش کرده‌اند، نه کسانی که بعدها دربارۀ آن‌ها اظهار نظر کرده‌اند؛ اما دقیقاً به همین دلیل است که حجم کتاب او دوبرابر آن چیزی است که باید باشد. در سوی دیگر، بلکبرن همیشه نظر خواننده را به دیدگاه مخالف خود جلب می‌کند که این نیز به نوبۀ خود خواننده را آزار می‌دهد. در واقع، این کار وی مکمل رویکرد میانه‌اش دربارۀ خودشیفتگی است. او می‌گوید، با خودشیفتگی‌تان خوب برخورد کنید اما نه خیلی خوب و به فکر دیگران هم باشید. من یکی که تصمیم دارم به گفته‌اش عمل کنم.

پی‌نوشت‌ها:
[1] Neuroses
[2] Lunbeck, Elizabeth. The Americanization of Narcissism. Harvard University Press, 2014
[3] Lasch, Christopher. The culture of narcissism: American life in an age of diminishing expectations. WW Norton & Company, 1991
[4] Narcissistic Personality Inventory
[5] Blackburn, Simon. Mirror, Mirror: The Uses and Abuses of Self-love. Princeton University Press, 2014
[6] American Business Roundtable
۱۹ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۲۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

نوروتیسیزم در عصر حاضر : خودشیفتگی

تجربه‌کردن مرتب عشق و تنبیه از طرف یک منبع، درسی حیاتی به کودکان می‌آموخت: می‌توان به کسانی که روی کودک، قدرت نهایی دارند، اعتماد کرد و مخالفت آن‌ها هستیِ کودک را تهدید نمی‌کند. این امنیت عاطفی بنیادین که به‌تدریج حاصل می‌شود، کودک را قادر می‌کند تا خود را از پوستۀ تخیلات قدیمی رها کرده و بزرگ شود. وقتی که اقتدار و قدرت نهایی در زندگی کودک دیگر در یک جفت انسان بالغ متمرکز نمی‌شود، بلکه در مفاهیمی انتزاعی مثل شرکت یا بوروکراسی رفاه اجتماعی نمود پیدا می‌کند، آن تخیلات کودکانه نیز دوام می‌یابند. دوسوگرایی کودک به قدرت، نقطۀ تمرکزی ندارد و بنابراین آرام نمی‌گیرد. بعدها در شخص بالغی که هنوز هم تحت تأثیر این تخیلات ناخودآگاه قرار دارد، صفتی پرورش می‌یابد که لش آن را روان‌رنجوری عصر مامی‌داند: خودشیفتگی.
 
روان‌رنجوری عصر ما: خودشیفتگی
 

ادامه مطلب...
۱۷ بهمن ۹۴ ، ۱۳:۲۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

بررسی فاجعه منا بر اساس نظریه ادبرت سو

شما یک نفر از جمعیت میلیونی انسان‌هایی هستید که به سمتی مشخص حرکت می‌کنند. همه‌چیز عادی به نظر می‌رسد و از جهت‌های مختلف، به شما فشارهایی قابل تحمل وارد می‌شود. پس از مدتی،‌ به دلیلی نامعلوم سرعت حرکت کم می‌شود و افرادی که جلوتر هستند، از راه رفتن باز می‌ایستند. این دومینو باید تا آخر صف چند کیلومتری ادامه پیدا کند و برای تک‌تک اعضای جمعیت تکرار شود؛ غافل از اینکه توقف هر فرد، فشاری کوچک بر نفر جلویی وارد می‌کند و وقتی این نیروها جمع می‌شوند، در جلوی صف همه چیز به هم می‌ریزد. راحت‌تر از آن‌چه فکرش را می‌کردید، دیگر حتی نمی‌توانید دست‌های خود را تکان دهید. جمعیت وحشت‌زده می‌شود و هرکس سعی می‌کند خودش را از تنگنا نجات دهد. این‌جاست که فاجعه رخ می‌دهد و نیروی عظیمی شما را از زمین جدا می‌کند و بر روی انبوهی از دیگر انسان‌ها می‌اندازد. فشار آن‌قدر زیاد است که حتی سینه‌ی شما توانایی مکش دوباره‌ی هوا را ندارد و خیلی آسان خفه می‌شوید. این چیزیست که پنجشنبه ۲ مهر ماه ۹۴، در مراسم حج رخ داد. در سرزمین منا، بیش از ۷۰۰ نفر کشته شدند.


باید به این حادثه از زاویه‌ای دیگر نگریست. این حادثه، مختص به زائران مراسم حج نیست و نمایانگر این است که ما خیلی راحت، «نیروی عظیم فشار جمعیت را دست کم می‌گیریم.»


«ادبرت سو» استاد دانشگاه جان هاپکینز است و بر روی مرگ و میر‌های ناشی از فشار جمعیت مطالعه می‌کند؛ او می‌گوید: «مجموع نیروی هفت انسان با جثه‌ی متوسط، می‌تواند یک نرده‌ی فولادی محکم را خم کند. حالا نیروی عظیم صدها و هزاران نفر را تصور کنید. در مورد مراسم حج،‌ این نیرو غیر قابل توصیف است؛ چرا که میلیون‌ها نفر در یک مکان جمع شده‌اند و به یک سو حرکت می‌کنند.» بزرگترین حادثه‌ی مراسم حج، در سال ۱۹۹۰ رخ داد و در تونلی بین منا و مکه، ۱۴۲۶ نفر جان خود را از دست دادند.


هرچند بسیاری از مردم فکر می‌کنند در حوادث این‌چنینی، مردم زیر دست و پا و بر اثر لگدمال شدن می‌میرند،‌ ولی واقعیت این است که در این شرایط، افراد به دلیل خفگی جان خود را از دست می‌دهند. تصور کنید که یک انسان، بین چند نفر دیگر گیر افتاده و فشار عظیم جمعیت از سمت‌های مختلف به او وارد می‌شود؛ این فرد خیلی آسان خفه می‌شود.


معمولا حادثه بدین ترتیب رخ می‌دهد که افراد جمعیت خیلی راحت کنار هم قرار گرفته‌اند و فشار نسبتا کمی به یکدیگر وارد می‌کنند. فشار خیلی آهسته زیاد می‌شود و افراد زمانی متوجه خطر می‌شوند که دیگر برای فرار خیلی دیر شده است. در این هنگام اگر آن‌جا باشید، از اطراف احساس فشار زیادی روی خود می‌کنید و متوجه می‌شوید که حتی دست خود را نمی‌توانید بلند کنید. همه‌ی افراد جمعیت احساسی شبیه به شما را دارند و بنابراین وحشت‌زده می‌شوند. بر اثر این وحشت عمومی، حرکت افراد نامنظم می‌شود و هرکس سعی می‌کند خود را از مهلکه نجات دهد. این باعث می‌شود که از یک سو فشار بیشتری به شما وارد شود. بدین ترتیب از زمین بلند می‌شوید، بر روی افراد دیگر می‌افتید و بی امان روی آن‌ها فشرده می‌شوید. فشار آن‌قدر بر روی سینه‌ی شما زیاد می‌شود که دیگر نمی‌توانید آن را پر از هوا بکنید و خفه می‌شوید. گزارش‌ها نشانگر این هستند که همه‌ی جمعیت حاضر در حادثه‌ی منا، می‌خواستند از یک خروجی خود را نجات دهند و این اوضاع را کاملا خراب کرده است. بسیاری از افراد، به صورت ایستاده خفه شده و مرده بودند.


هرچند دقیقا مشخص نیست که علت حادثه‌ی پنجشنبه چه بود، ولی ترس از اینکه دولت عربستان سعودی زیرساخت‌های کافی برای برگزاری بزرگترین مراسم مذهبی جهان را ندارد، افزایش یافته است. البته عربستان سعودی پس از حوادث متعددی که در سال‌های گذشته به همین ترتیب رخ داده، تلاش کرده که در زیرساخت‌های مراسم حج بهبودهایی ایجاد و به خصوص در طراحی ساختمان‌ها تجدید نظر کند، با این حال به نظر می‌رسد که حتی این میزان هم کافی نباشد.


منبع : Business Insider

۰۶ مهر ۹۴ ، ۱۱:۱۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

روزهای تلخ اعتیاد به تکنولوژی

گاهی در کنار دوستان یا اعضای خانواده‌ی خود نشسته‌ایم، اما به جای گفت و شنود حضوری، در حال مکالمه در دنیای مجازی هستیم. از نظر فیزیکی در کنار هم حاضریم، اما افکارمان در دنیای دیگر جولان می‌دهد. واقعیت این است که این روزها اعتیاد به تکنولوژی را می‌توان در همه جا دید. آثار هنری که درادامه به تماشای‌شان خواهیم نشست، گوشه‌ای از نفوذ فناوری به زندگی بشر امروز را به تصویر کشیده‌اند.

 اِجیت جانسن (Ajit johnson)، دانشجوی مقطع دکترا  بوده و ژنتیک سلول‌های سرطانی و ژنوم آنها را مورد بررسی قرار می‌دهد. او می‌گوید زمانی که از دنیای مملو از پیچیدگی ژن‌ها فاصله می‌گیرد، دوست دارد در قالب آثار هنری، مُروّج عشق و امید بوده و به دیگران دلگرمی دهد.

او ادامه می‌دهد که در دوره‌ای متوجه شده  بیش از حد نیاز به گوشی هوشمند خود خیره شده و یا مشغول گشت و گذار در دنیای وب بوده است. این امر به صورت ضمنی نشانی از اعتیاد به دنیای تکنولوژی بوده و زنگ خطر را برایش به صدا درآورده  است. به همین دلیل او به مبارزه‌ای سخت روی آورد تا دست کم یک روز از گوشی خود فاصله گرفته و از آن استفاده نکند.  در ابتدا برای اِجیت این جدالی سخت و طاقت فرسا بوده، اما رفته رفته همه چیز به روال عادی بازگشته و او متوجه تغییراتی قابل توجه در سبک زندگی خود شده است. راندمان کاری او به شکلی قابل توجه بالاتر رفته و در عین حال وقت بیشتری در اختیار دارد، چیزی که پیش از آن برایش قابل تصور نبود.

"نسل امروز"، عنوان مجموعه پوسترهایی است که توسط این دانشجوی فعال و هنرمند ارائه شده است. تصاویری گویا از تهاجم فناوری به زندگی خصوصی افراد بدون آنکه حتی خود، از آن اطلاع داشته باشند. بی‌شک  استفاده از فناوری‌های روز در جای خود بسیار خوب و مفید است، اما برای این استفاده نیز باید حد و مرزی مشخص کرد. چون اگر به این مهم توجه نشود، به تدریج شاهد روی تاریک فناوری هم خواهیم بود. شاهد اعتیادی متفاوت که گریبان‌مان را گرفته و به این سادگی از وجودمان پاک نمی‌شود.

اعتیاد به تکنولوژِی

ادامه مطلب...
۰۵ مهر ۹۴ ، ۱۰:۴۴ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

دین و شبکه های اجتماعی


بررسی‌ها نشان می‌دهد تعاملِ دینی از طریقِ رسانه‌های الکترونیکی جایگزین شیوه‌های سنتی مشارکتِ دینی نمی‌شود بلکه آن را تکمیل می‌کند. این یافته‌ها از پیمایشی بدست آمده که در سال ۲۰۱۴ توسط مرکز تحقیقاتی پیو انجام شده است. و در آن پرسیده شد که آیا طی هفتۀ گذشته در گونه‌ای از فعالیت‌هایِ دینی مشارکت داشته‌اند یا خیر.




 

هر هفته، یک پنجم آمریکایی‌ها اعتقادات دینی خود را بطور آنلاین به اشتراک می‌گذارند. درصدِ شنوندگان گفتگوهای رادیوییِ دینی، بینندگان برنامه‌هایِ تلویزیونی دینی یا شنوندگان موسیقی راکِ مسیحی نیز تقریباً همین اندازه بوده است. حدود نیمی از بزرگسالان آمریکا نیز شاهدِ ترویج آنلاین اعتقادات دینیِ توسط دیگران بوده‌اند. 

یافته‌های کلیدی فوق از پیمایشی بدست آمده که در ماه‌های می و جولای سال ۲۰۱۴ توسط مرکز تحقیقاتی پیو انجام شده است. در این پیمایش از ۳۲۱۷ نفر از اعضای پانلِ ملی «الگوهای روند آمریکائیان»۱ پرسیده شد که آیا طی هفتۀ گذشته در گونه‌ای از فعالیت‌هایِ دینی مشارکت داشته‌اند یا خیر. 

٪۲۰ آمریکایی‌ها اعلام کردند در هفتۀ گذشته اعتقاداتِ دینی خود را توسط نرم‌افزارهای کاربردی یا شبکه‌های اجتماعی نظیر فیس‌بوک و توئیتر به اشتراک گذاشته‌اند و ۴۶٪ درصد شاهد ترویج آنلاین اعتقاداتشان توسط دیگران بوده‌اند. درصدِ آمریکایی‌هایی که عقاید دینیِ خود را بطور آنلاین به اشتراک گذاشتند تقریباً به اندازۀ کسانی است که برنامۀ تلویزیونی دینی تماشا کردند (۲۳٪)، به گفتگویِ دینیِ رادیویی (۲۰٪) یا موسیقی راک مسیحی گوش دادند (۱۹٪)؛ اما افراد بیشتری اعلام کردند بطور آفلاین و در محیطِ زندگیِ حقیقی اعتقاد دینی خود را به اشتراک گذاشته‌اند (۴۰٪). آمار مذکور را می‌توان با نتایج پیمایش‌های تلفنیِ مرکز تحقیقاتیِ پیو در سال ۲۰۱۴ مقایسه کرد. در این پیمایش‌ها ۳۵ ٪ آمریکایی‌ها اعلام کردند حداقل هفته‌ای یک مرتبه در مراسم‌های مذهبی شرکت می‌کنند. 

بررسی‌ها نشان می‌دهد تعاملِ دینی از طریقِ تلویزیون، رادیو، موسیقی و اینترنت جایگزینِ شیوه‌هایِ سنتیِ مشارکتِ دینی نظیرِ رفتن به کلیسا نمی‌شود؛ بلکه تنها این شیوه‌ها را تکمیل می‌کند. آمریکایی‌هایی که گفتند در مراسم‌هایِ دینی مشارکت زیادی دارند در مقایسه با آنان که کمتر در این مراسمات حضور می‌یابند؛ احتمالاً بیشتر به فعالیت‌هایِ دینیِ الکترونیکی می‌پردازند. نظیر انجیلی‌های محافظه‌کار و پروتستان‌های تندرو –دو گروه با سطح بالایی از مناسکِ دینیِ سنتی- که بیشتر از سایر گروه‌هایِ بزرگِ دینیِ آمریکا عقایدشان را بطور آنلاین به اشتراک گذاشتند، شبکه‌های دینی تماشا کردند و به گفتگوهایِ دینیِ رادیویی گوش کردند. 

تحقیقات بیان می‌دارد جوانان (بین ۱۸ تا ۲۹ سال) حدوداً دو برابرِ آمریکایی‌هایِ پنجاه سال به بالا، علاقمندند که به اشتراک گذاشتن آنلاین عقایدشان توسطِ سایرِ مردم را نظاره کنند. این که جوانان بیشتر از سالمندان از اینترنت استفاده می‌کنند، نشان دهندۀ تفاوت‌هایِ نسلیِ گسترده در زمینۀ پذیرش تکنولوژی و مصرف رسانه است. در مقابل، سالمندان بیشتر از افرادِ زیرِ سی سال به تماشای شبکه‌هایِ دینی می‌پردازند. 

شیوه‌های الکترونیکیِ مشارکتِ دینی
پیمایش مذکور نشان می‌دهد احتمال اینکه انجیلی‌هایِ محافظه‌کار و پروتستان‌هایِ تندرو اعلام کنند طی هفتۀ گذشته برنامۀ تلویزیونی دینی تماشا کردند، عقایدشان را بطور آنلاین به اشتراک گذاشتند یا به گفتگویِ دینیِ رادیویی گوش دادند؛ بیشتر از سایر گروه‌های بزرگ دینی است. همچنین شنیدنِ موسیقیِ راکِ مسیحی عموماً از سویِ انجیلی‌هایِ محافظه‌کار گزارش شده است تا دیگر گروه‌ها. 

بین گروه‌هایِ دینی از لحاظ تماشای مردمانی که دینشان را در شبکه‌های اجتماعی به اشتراک می‌گذارند، تفاوت اندکی وجود دارد. برای مثال ۵۰٪ بزرگسالانی که وابستگیِ مذهبی ندارند؛ طی هفتۀ گذشته شاهد بوده‌اند فرد دیگری پیرامون عقیدۀ دینی‌اش مطلبی به اشتراک گذاشته است. ۴۷ درصدِ انجیلی‌های محافظه‌کار و ۳۹ درصدِ کاتولیک‌ها هم چنین ادعایی کردند. 

آمریکایی‌هایی که می‌گویند در مراسم‌های دینی مشارکت زیادی دارند؛ احتمال اینکه درگیرِ اَشکالِ الکترونیکیِ فعالیتِ دینی شوند، بیشتر از کسانی است که در مراسم‌های دینی حضور پررنگی ندارند. برایِ مثال گزارش شده ۳۱ درصد از بزرگسالانی که حداقل یک بار در هفته در مراسم‌هایِ دینی مشارکت دارند، عقایدشان را در هفتۀ گذشته به‌طور آنلاین نیز به اشتراک گذاشته‌اند. حال آنکه تنها ۸ درصد از کسانی که به‌ندرت در مراسم‌ها حضور پیدا می‌کنند یا هرگز به مراسم دینی نرفته‌اند، فعالیت دینیِ آنلاین داشته‌اند.

همچنین احتمال گوش‌دادن به گفتگوهایِ دینی رادیویی توسط کسانیکه بطور هفتگی در مراسم‌های دینی حضور پیدا می‌کنند، شش برابرِ کسانی است که به کلیسا نمی‌روند یا به‌ندرت در مراسم‌هایِ دینیِ کلیسا و سایرِ اماکنِ عبادی شرکت می‌کنند (۳۵٪ در مقابلِ ۶٪). (برای مشاهدهٔ نتیجهٔ نظرسنجی اینجا کلیک کنید.)

حدوداً ۰/۶ بزرگسالانِ زیرِ ۵۰ سال (که ۶۱٪ ایشان افرادِ ۱۸ تا ۲۹ ساله بودند) و کمتر از ۰/۳ سالمندان (که ۳۷٪ ایشان ۵۰ ساله تا ۶۴ ساله بوده و ۲۲٪ نیز ۶۵ سال به بالا داشتند) اعلام کردند در هفتۀ گذشته شاهد ترویج آنلاین عقاید دینیِ خود بوده‌اند. 

در مقابل، انتظار می‌رود سالمندان بیشتر از میانسالان برنامۀ تلویزیونیِ دینی تماشا کنند. یک سومِ آمریکایی‌هایِ ۵۰ سال و بالاتر (که ۳۸٪ ایشان ۶۵ سال به بالا داشتند) اعلام کردند در هفتۀ گذشته برنامۀ تلویزیونیِ دینی دیده‌اند، در حالیکه فقط ۱۵٪ از افرادِ زیرِ ۵۰ سال چنین ادعایی کردند. (برای مشاهدهٔ نتیجهٔ نظرسنجی اینجا کلیک کنید.)

اشتراک آفلاینِ عقاید
حدوداً ۰/۶ پروتستان‌های انجیلیِ محافظه‌کار (۵۹٪)، ۰/۴ کاتولیک‌ها (۴۲٪) و پروتستان‌های تندرو (۳۸٪)، ۰/۳ جریان اصیل پروتستانی (۳۴٪) و ۰/۲ بی‌دین‌ها گزارش دادند طی هفتۀ گذشته اعتقاد دینی خویش را بطور آفلاین و در محیط زندگیِ حقیقی به اشتراک گذاشته‌اند۲

این مطلب در تالار گفتگویِ «دین و زندگی اجتماعی» مرکز پژوهشی پیو منتشر شده است.


پی‌نوشت‌ها:
[۱] The American Trends Panel / ATP 
پانل الگوی روند آمریکائیان توسط مرکز پژوهشیِ پیو ایجاد شده است. این پانلِ فراگیر ملی از ۳۲۱۷ نفر از افرادِ بالغ خانواده‌های آمریکایی تشکیل شده است که بطور تصادفی برای عضویت در آن انتخاب شده‌اند. کسانی‌که از اینترنت استفاده می‌کنند، بطور ماهانه پرسش‌نامه‌های اینترنتی را پرمی‌کنند و کسانی‌که کاربر اینترنت نیستند، هر ماه از طریق تلفن و ایمیل در پیمایش مشارکت می‌کنند. 

[۲] به اشتراک‌گذاشتنِ عقاید لزوماً به معنیِ مسیحی‌کردنِ دیگران یا تبلیغ کردنِ دین نیست. پرسشِ تحقیق از پاسخ‌دهندگان این بود که آیا آن‌ها مطلبی دربارۀ عقیده دینیِ خود بطور آفلاین و در جریانِ زندگیِ حقیقی به اشتراک گذاشته‌اند یا خیر. این پرسش می‌تواند دامنۀ وسیعی از برهم‌کنش‌ها را دربرگیرد مثل پیشنهادِ نمازخواندن یا دعا کردن، نقلِ قول از کتابِ مقدس یا شرح دادنِ یک تجربۀ دینی و یادآور شدن احتمالات و امکان‌ها.




۰۹ شهریور ۹۴ ، ۱۳:۱۸ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

اینستاگرام و تابلو اشراف زادگی

 اینستاگرام و تابلو اشراف زادگی

قدرت چشم‌انداز و چشم‌انداز قدرت در ولخرجیهای متظاهرانۀ جدید


اگرچه ابزارِ انتقال‌دهندۀ عکس‌ها جدید است ولی تصاویر و روابطِ اجتماعی‌ در پس آن، شیوه‌های قدیمیِ به‌رخ‌کشیدنِ ثروت را به یاد می‌آورد. مانند عکس‌های اینستاگرام، نقاشی‌های رنگ‌روغنِ هم توجهات را به جایگاه و وجهۀ افراد جلب می‌کند. منتقد هنر و نویسندۀ انگلیسی جان برگر، تظاهر به بی‌طرفی در آثار هنریِ معتبرِ غربی را به چالش کشید. وی استدلال کرد که تمام تصاویر را می‌توان با توجه به معنای سیاسی و اجتماعی‌شان درک کرد. طرح‌های زیر حاصل کنار هم چیدن منتخبی از دو گونه تصاویرِ متفاوت و بر پایۀ تفکرات برگر است. نقاشی‌های رنگ روغن اروپایی سال‌های ۱۷۵۰-۱۶۵۰ و تصاویر اینستاگرام سال‌های ۲۰۱۴-۲۰۱۲




آقا و خانم اندروز، اثر توماس گینزبرو (حدود ۱۷۵۰)


ژاکوبن — ولخرجیِ متظاهرانه (نمایش ثروت به عنوان نمایی از قدرت اقتصادی) موضوع جدیدی نیست اما هیچ وقت هم به اندازۀ حالا آسان نبوده است. رسانه‌های اجتماعی با ارایۀ قالبی از فردگراییِ رقابتی و ماجراجوییِ اقتصادی که در آن تجربۀ رفاه باید مستند و آنلاین به اشتراک گذاشته شود، ولخرجیِ متظاهرانه را به امری عادی بدل کرده‌اند. در خوش‌گذرانی و هیجانِ ناشی از خریدی خوب، کششی درونی فرد را وامی‌دارد که آن را با دوستان و دنبال‌کنندگانشان به اشتراک بگذارد.

ادامه مطلب...
۲۵ مرداد ۹۴ ، ۱۸:۱۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

توی اینترنت، هیچ کس نمی‌فهمد که تو سگ هستی

توی اینترنت، هیچ کس نمی‌فهمد که تو سگ هستی




کاریکاتورِ سال ۱۹۹۳ پیتر استینر، «توی اینترنت، هیچ کس نمی‌فهمد که تو سگ هستی»

یک سوال به نظر شما آیا امکان نظردهی به صورت ناشناس، نظرات اینترنتی را سطحی و مبتذل کرده است؟

کاریکاتورِ سال ۱۹۹۳ پیتر استینر، «توی اینترنت، هیچ کس نمی‌فهمد که تو سگ هستی»واکنش به رفتارها و نظرات دیگران همواره بخشی از گفتمان عمومی بوده است. اما آنچه سبب نگرانی گردانندگان وبسایت‌ها و جامعه‌شناسان شده است قطع ارتباط هویت نویسنده و سخن او در عصر اینترنت است. تحقیقات نشان می‌دهد به دلیل امکان نظردهی به صورت ناشناس در وبسایت‌ها، این نظرات به شدت سطحی، غیرعلمی و حتی بی‌ادبانه شده است. تحقیقات بسیاری دربارۀ بی‌قیدی آنلاین و ابتذال نظرات اینترنتی انجام شده است. ماریا کونیکووا، نویسندۀ کتاب پرفروش نیویورک‌تایمز، «مغز متفکر: چطور مثل شرلوک هولمز فکر کنیم» و دارای مدرک دکتری در رشتۀ روان‌شناسی از دانشگاه کلمبیا این مطالعات را بررسی کرده است.
 
 
ادامه مطلب...
۱۵ مرداد ۹۴ ، ۱۰:۴۵ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

[ویژه]مکان زندگی روبات ها در کنار ما انسان ها

فضای مجازی مکان زندگی روبات ها در کنار انسان‌ها

با گسترش شبکه‌های اجتماعی در کنار زندگی در جهان واقعی در دنیایی مجازی زندگی می‌کنیم. در دنیای مجازی اطرافیان ما نه فقط انسان که روبات‌ها نیز هستند. اگرچه روبات‌ها بسیار ساده و ناتوان هستند اما میلیون‌ها عضو دنیای توییتر را تشکیل می‌دهند. آنها می‌توانند در فعالیت‌های بازار بورس شرکت کنند و یا عمل سیاسی انجام دهند. اهمیت روبات‌ها در این نکته نهفته است که در این دنیای مجازی تشخیص رفتار آنهااز رفتار انسان دشوار است.
 
نمایی از فیلم ماشین ای ایکس
نمایی از فیلم ماشین ای ایکس
 
کتاب نیویورک‌ — شاخه‌ای فراگیر از ادبیات داستانی، به دنیایی می‌پردازد که در آن موجودات ساختگی مانند روبات‌ها در میان ما زندگی می‌کنند و گاه تشخیصشان از انسان‌ها ممکن نیست. اکنون به این درک رسیده‌ایم که علاوه بر آنچه «جهان واقعی» می‌نامیم، در مجموعه‌ای از جهان‌های مجازی زندگی می‌کنیم، مثلاً، توییتر یا جهان توییتر یا قلمرو توییتر. 
ادامه مطلب...
۲۳ تیر ۹۴ ، ۲۱:۱۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی