گفتم : خسته ام
گفتی : لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ - از رحمت خدا نا امید نشوید (زمر/53)
گفتی : لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ - از رحمت خدا نا امید نشوید (زمر/53)
به بهانه ی 16 دی، سالگرد شهادتِ دانشجوی ممتازِ رشته ی تاریخِ
دانشگاه فردوسی مشهد، شهید حسین علم الهدی:
سال ها بود مسیر دور زدن دسته های عزاداری از میدانی بود که وسط آن
مجسمه ی شاه نصب شده بود . سالی که مسوولیت هیئت با حسین
بود گفت : (( ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین (علیه
السلام ) دور مجسمه ی شاه بگردند . )) از همان سال مسیر عوض شد .
به خاطر این کارش مامور های ساواک در به در دنبالش بودند . وقتی
گرفتندش خشکشون زده بود . باورشان نمی شد کار یک بچه ی سیزده
– چهارده ساله باشه .
=========================
عکس به مناسبت بارش برف در شیراز
دانشگاه فردوسی مشهد، شهید حسین علم الهدی:
سال ها بود مسیر دور زدن دسته های عزاداری از میدانی بود که وسط آن
مجسمه ی شاه نصب شده بود . سالی که مسوولیت هیئت با حسین
بود گفت : (( ما نمی خواهیم دسته های عزاداری امام حسین (علیه
السلام ) دور مجسمه ی شاه بگردند . )) از همان سال مسیر عوض شد .
به خاطر این کارش مامور های ساواک در به در دنبالش بودند . وقتی
گرفتندش خشکشون زده بود . باورشان نمی شد کار یک بچه ی سیزده
– چهارده ساله باشه .
=========================
عکس به مناسبت بارش برف در شیراز
در شب شهادت امام رضا در خیابان به همراه دوستان به راه افتادیم تا مکانی را پیدا و بعبارتی انتخاب کنیم و سرانجام مراسم سوگواری شب شهادت امام رضا علیه السلام با
سخنرانی حجت الاسلام والمسلمین حسین
انصاریان و مداحی حاج محمود کریمی و حاج امین مقدم در حسینیه آیت الله
شاهرودی انتخاب شد. که خلاصه ای از آن را در این بخش میگذارم
برخی نکات سخنان استاد حسین انصاریان:
*آنچه پای منبرها یاد گرفته اید حبس نکنید بلکه با محبت، نرمی، هنرمندی و دلسوزی به گمراهانی که می بینید و می شناسید منتقل کنید؛ تا از دنیا نرفته اید چند نیرو به نیروهای خدا اضافه کنید. ماهواره ها دارند نیروهای خدا را کم می کند شما علیه آن ها برای خدا نیروسازی کنید.*به فرموده امام صادق(ع) عشق و محبت، اختیاری یا دستوری نیست بلکه امری قهری است که در پی درک زیبایی حاصل می شود و به تبعیت می انجامد.
*خداوند هر که را آفریده
به او شانس داده ولی انسان ها معمولا آن را زیر پا می گذارند و بعد می گویند ما
شانس نداریم! آدم بی شانس وجود ندارد.
*قرآن کریم می فرماید هر حرفی می زنید باید متکی به علم، هدایت یا نور باشد؛ بقیه حرف ها باطل است. از همین رو وقتی یکی از یاران در محضر امام رضا(ع)، همه اصحاب جمل را لعنت کرد. امام به او اعتراض کرده و فرمودند لعنت بکن اما بگو به جز آنان که توبه کردند. سوال کرد مگر جنگ با امیرالمؤمنین علی(ع) توبه دارد؟ امام فرمود آری.
*وقتی خدمت حضرت رضا(ع) می روید، اکمل ایمان و اخلاق و آبادی دنیا و آخرت را بخواهید؛ از کریمان عالم کم نخواهید.
و اما زیبا ترین بخش آن اشعار مداحی حاج محمود کریمی که به سبک خراسانی قرائت شد:
برگرد که بر بهارمان میخندند
یک عده به حال زارمان میخندند
انقدر نبودنت به طول انجامید
دارند به انتظارمان میخندند
اقا تو بیا دارند به ما میخندند
اقا تو بیا به قسم دادنمان هم میخندند
سیدعلی
بسم الله رب نور
امروز در ساعت ۲ ظهر از سفری پر برکت از حرم امام غریب برگشتیم ...و حال در فکر انچه که گذشت هستم !!!
سفر های بود بسیار متفاوت از حرکت تا برگشت ...
از ماجرای حرکت˛اتاق˛حرکت˛قهوه تلخ˛ترافیک˛نمک حرم˛نمایشگاه˛مراسم شب شهادت امام رضا در حسینبه ایت الله شاهرودی ˛شنیدن دل نشین ترین نوای قرانی زندگیم˛التماس دعا˛دیدن کرم خادم حرم و شل مشهدی˛چند روز بر خوان کرم امام رضا بودن ˛شنیدن وصف حال آقای طوبی از کسبه بازار شیراز ˛منحرف یک خودرو سمند در ۵ کیلو متری مشهد˛سرما یخ بندان و شادی که در حین نماز وضو ˛تا هم دلی یک رنگی.....
نکته جالب در این سفر این بود که سر خوان کرم حضرت بودیم از رسیدن تا راه برگشت ...
و اما
کریستین بوین می گوید فقط به ندای کودک درون خویش گوش بسپار نه هیچ .....
در کودکی ام غوطه ور می شوم
به آرزوها و رویا هایم میرسم سری به شور شوق کودکی میزنم با دقت به لجبازی ها و بهانه جویی های کلافه کنند آن توجه می کنم
به حال خود نگاهی می کنم
تنها چیزی که از کودکی ام با من ماند .....یک بهانه جویی است و یک شور و شوق .
همان شور و شوقی که پدرم به من داد در پاسخ بهانه جویی هایم که مادرم برایم ازش قصه ها گفته بود.
خوب یادم می آید وقتی پدرم گفت به آرزویت رسیدی تا صیح بیدار ماندم تا شاهد برآورده شدن آرزویم باشم
سال ها میگذرد ... عادت و یک نواختی مرا در خود غرق نمود
ولی من همچنان مانند کودکیم بهانه جوی سفری هستم که از شوق خبرش تا صبح بیدار می مانم ....
امشب هم بیدار مانده ام به شوق دیدارش ...
صبح راهی حریمش هستم
همانند کودکیم هیچ چیز اینجا تغییر نکرده ....
او همان کسی است که مادرم همیشه
لقبهایش را برایم گفته او رضا، صابر، زکی، ولی، وفی، صدیق، رضی، شمس الشموس، معین الضعفاء و الفقراء، غریب الغربا، سراج الله، نورالهدی، قرة عین المؤمنین، مکیدة الملحدین، کفو الملک، رب السریر، رئاب التدبیر، شمس توس، خورشید ولایت، ضامن آهو، عالم آل محمد، ثامن الحجج، امام الرئوف است ...
ادامه دارد وقتی از سفر برگشتم ...همین بس که هر چه هست مرا ار برکت کرم اما رضا است
علی الله فی کل الامور توکلی وبالخمس اصحاب الکساءتوسلی
محمد المبعوث وابنیه بعده وفاطمة الزهرا و المرتضی علی
یادم به این خاطره افتاد
گفت: امشب من اینجا بخوابم؟
گفتم: بخواب. ولی پتو نداریم.
یک برزنت گوشهی سنگر بود. گفت: اون مال کیه؟
گفتم: مال هیچکس. بردار بخواب
همان را برداشت کشید رویش. دم در خوابید.
صبح فردا سر نماز، بچهها بهش میگفتن: حاج حسین شما جلو بایستید.
اره حسین خرازی ....
شرح ادم بودم خیلی ساده خدا ساده گفته مشکل از من هست که کج فهمم ...
در کتاب شریف مواعظ العددیه حدیث قدسی آمده است که خداوند میفرماید:
ای بندگان من، شش چیز از من است و شش چیز از شماست.
اول: بلا و گرفتاری از من است و صبر از شماست.
دوم: مغفرت و بخشایش از من است و توبه از شماست.
سوم: رزق و روزی از من است و شکرگذاری از شماست.
چهارم: بهشت از من است و بندگی و اطاعت از شماست.
پنجم: قضا و قَدَر از من است و رضایت و راضی بودن به قضا و قدر الهی از شماست.
ششم: اجابت از من است و دعا از شماست.
میدانی مشکل از کجا شروع شد ؟
خودم جواب بهت میدیم ...
مشکل از اونجایی شروع شد
که سطح درآمد بعضیا از سطح فرهنگشون جلو زد
=====================================
دیروز بابک زنجانی اعلام کرده بود که حاضر است هزینه عمل دانش آموزان شین
آبادی را تقبل کنه و به مسئولین آموزش پرورش گفته بود که با روابط عمومی
سورینت تماس بگیرند.....
امروز آموزش و پرورش طی یک جوابیه دندان شکن ..ضمن تشکر از خیرین مدرسه ساز و سایر کمک کنندگان به این کودکان گفته که :
به اطلاع میرساند این وزارتخانه از پذیرش هر گونه مشارکت که با انگیزهای
سیاسی یا در جهت " تطهیر " افرادی که در مظان اتهامات و گمانه زنیهای
رسانهای هستند، معذور است !!!!
پ.ن:
خدایی خیلی زبل است این بابک جان زنجانی :)))))....پول شویی ..آنهم با کودکان شین آباد.......
برای هر کار بهانه ای است و بهانه این چند خط فرصت دوباره زیارت در ایام شهادت امام غریب است
داشتم با خودم فکر می کردم چرا پنجره فولاد ...چرا اهن برنج برنز نباشد ... چرا فولاد ؟
عکس های سفر های قبل را نگاه می کردم روایت ها را برای خودم باز خوانی میکردم بیماران صعب العلاج،حاجتمندان و گرفتاران ....
تازه فهمیدم ماجرا چیست !
باید هم فولادی باشد !
آن پنجره ،
که داغ ها به خود میبیند !
و سوزها میشنود ،
باید که تاب بیاورد ...
اما وقتی درباره آن بیشتر مطالعه کردم متوجه شدم
این سومین پنجره فولاد است ....
فولاد هم کمر خم کرد از شنیدن این همه داغ مصیبت....
داشتم با خودم فکر می کردم چرا پنجره فولاد ...چرا اهن برنج برنز نباشد ... چرا فولاد ؟
عکس های سفر های قبل را نگاه می کردم روایت ها را برای خودم باز خوانی میکردم بیماران صعب العلاج،حاجتمندان و گرفتاران ....
تازه فهمیدم ماجرا چیست !
باید هم فولادی باشد !
آن پنجره ،
که داغ ها به خود میبیند !
و سوزها میشنود ،
باید که تاب بیاورد ...
اما وقتی درباره آن بیشتر مطالعه کردم متوجه شدم
این سومین پنجره فولاد است ....
فولاد هم کمر خم کرد از شنیدن این همه داغ مصیبت....