صفحه شخصی سید علی موسوی|فضای مجازی/ عملیات روانی|

۵ منهای ۱ آزاد شد ...

وقتی یکی از سرباز ها رو کشتند همش یه جمله ی مایاکوفسکی تو

ذهنم رژه می رفت که می گفت :

غمگینم ، شبیه پیرزنی که آخرین سرباز ِ برگشته از جنگ ... پسرش نیست

امروز که خبر آزادی بقیه اومد خوشجال شدم

اما بازم همون جمله مادر اون سر باز رو میورد جلوی چشمام


ادامه مطلب...
۱۵ فروردين ۹۳ ، ۱۷:۲۷ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

هدیه نوروزی اتحادیه اروپا به ایران .....

عیدی اتحادیه اروپا به ایران .....

«انتخابات ریاست جمهوری ایران بر اساس استاندارهای دموکراتیک مدنظر اتحادیه اروپا برگزار نشده است» آقای روحانی از نظر اینها رییس جمهور ملت نیست!!!

«وضعیت حقوق بشر در ایران هنوز تحت نقض سیستماتیک مداوم حقوق اساسی است» حقوق همجنس بازان به رسمیت شناخته نمیشود و قاچاقچیان مواد مخدر اعدام می شوند!!!

«تمام کارهای مقدماتی را انجام گیرد تا یک نمایندگی اتحادیه اروپا تا پایان سال 2014 در تهران افتتاح شود این نمایندگی می‌تواند ابزاری کارآمد برای تاثیرگذاری در سیاستهای ایران بوده و همچنین می تواند از گفت‌وگوها درباره موضوعاتی نظیر حقوق بشر و اقلیت را حمایت کند.» همون دخالت کاملا مستقیم محترمانه در تمام امور مملکت!!

بند هفدهم این قطعنامه تاکید می‌کند که « هیات‌های اعزامی پارلمان اروپا به ایران باید به دیدار با مخالفان سیاسی، فعالان جامعه مدنی متعهد بوده و به زندانیان سیاسی دسترسی داشته باشند.»

و حدود 30 بند دیگه که توضیحش دردی رو دوا نمیکنه .....

نکته: یک روزی هم رهبر مملکت میگفت یک گام عقب نشینی شما 10 گام پیشروی اون هاست .... ما از همه چیز کوتاه اومدیم اما طرف از چیزی کوتاه نیومد که هیچ گستاخ تر هم شد ...

نکته: یه بنده خدایی هم بود تو انتخابات میگفت هسته ای خاکریز اوله که اگر بدیم دست دشمن فردا به فضایی گیر میدن... پس فردا به نانو و روز بعد به حقوق بشر تا وقتی ما همه چیز را تسلیم کنیم ....

نکته:پاسخ کوبنده سخنگوی وزارت خارجه: اقدام پارلمان اروپا در تصویب قطعنامه ضدایرانی سازنده نیست.


بقولی نه مدیریت جهادی هست ...بعد از سفر شمال سمنان و در اخر کیش بهتر از این هم نمی شود ...

۱۴ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۰۱ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید علی موسوی

باران بی کسی

از دست باران هم، هرچه آب چکید
به آسیاب ِ تنهایی ریخت..

باران دلی را باز نکرد،
تنها، تنهاتر کرد، تن های تنهایی را که
زیر باران، غسل عشق می کردند..

باران، دلی را نلرزانید،
تنها به خواب برد، نگاه خیرۀ برف پاک کنی را
که دو دو می زد برای دیدنِ دوبارۀ عشقی، که همیشه
روی پردۀ باران، اکران می شد..

باران، دروغی بیش نبود
بی کسان می دانند، اوضاعِ بغرنجِ دلی را
که زیر باران، چروکیده تر می شود..

۱۲ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۱۴ ۶ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰
سید علی موسوی

آزمون توکل ... رد شدی تا حالا ...

 بحث امشب ...

نقل اتفاقات و گرفتاری های این روزهاست ....

چطوری باس بگم که روشن شی ...

این روزها روزگار سر ناسازگاری ورداشته ...

تا بیاد یه لیوان آب خوش از این گلو پایین بره ...

ده بیا .... 

تا یه کم سخت میشه لب ور می چینی اخم تو هم میکشی

یه کم سخت تلخ تر  میشه تازه آمپرت میره ...بالا لب باز میکنی

یه کم بیشتر ...

میزنی بالا مثل خودکار بیک تو جیب .. مثل رادیاتور جوش میاری...

ادمی هست به دمی ...

البته یادت میره اوسا کریم رو ...

همین جاست که بند آب دادی ...

زمین زمان به هم میدوزی اینو چرخ خیاطی 

هرچی که دلت میخواد به هم می بافی ...

تا دلت خنک بشه یه اه سردم روش ...

.

.

.

وقتی به خودت میایی میبینی ...

منطقی فکر می کنی ....

حساب دو دوتا چهارتا می کنی

کلاه تو قاضی می کنی 

تازه حساب دستت میاد 

ای دل غافل ...

این من بود ...

این همه ادعا ...

توکل توسل همین بود ... 

توکلت على الله پس کو ...

بگو ببینم تو این زمین چند چندی 

جات کجاست ...

تو رضایت خدا تو میخواهی  یا خلق خدا ....

یا آب خنک برا این جگر گل زده ....

یه دور که دور تسبیحت می چرخی ...

تازه ۲زاریت می افته ...

که اینم باختی ...

درست مثل بچه گی هات ...

این درسم رفاقت هم رد شدی ...

آره این مدلی هاست خیلی ساده امتحان  میکنه بنده هاشو 

خلاصه  مطلب بگم مخاطب ....

یوسف می دانست همه ی درها بسته هستند
اما به خاطر خدا، حتی به سوی درهای بسته دوید

و تمام درها به رویش باز شدند
اگر تمام درها به رویت بسته شدند دونبال درهای بسته بدو

چون خدای تو و یوسف یکی ست . . .

-----

یه ۲۴ ساعت حبس خانگی رفیتم  با این ۱۰ تا انگشت حساب کردیم ...

زیر حجم حساب کتاب زانو بریدیم ...

اما شعله توکل بیشتر کردیم 

۱۰ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۳۷ ۳ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید علی موسوی

این مهر مادر ماست


نقطه ی ثقل عنایات فقط مادر ماست
باب احسان و کرامات فقط مادر ماست
امة الله ولی سیده ی عالمیان
مادر شیعه و سادات فقط مادر ماست
همه شب پای ورم دار شهادت بدهد
روح طاعات و عبادات فقط مادر ماست
وصف آن زینت گوش و سر گردن این بود
برتر از هرچه مقامات فقط مادر ماست
گر خدا نور سماوات و زمین است به حق
جلوه ی کامل مشکات فقط مادر ماست
مرد اگر بود به والله که پیغمبر بود
وجه رب در همه حالات فقط مادر ماست
امتحان گشته ی حق صابره در هرچه بلا
منشاء سر موالات فقط مادر ماست
کربلا وسعت آن ضربه ی سیلی باشد
صاحب کل بلیات فقط مادر ماست
خون مسمار نشان سر نیزه دارد
قبله ی درد و مصیبات فقط مادر ماست

============================

ادامه مطلب...
۰۸ فروردين ۹۳ ، ۱۶:۴۰ ۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

علی آقا شهادتت مبارک

"باب شهادت هیچ گاه بسته نخواهد شد.
شهادت لباس تک‌سایزی است که باید تن آدم به اندازه آن در آید،
هر وقت به سایز این لباس تک سایز درآمدی، پرواز می‌کنی، مطمئن باش .
هر کس در کوله بار خود چیزهایی دارد ، هروقت که کوله ات سبک شد ،پرواز خواهی کرد" ...
شهید سید مرتضی آوینی
...گرامی باد یاد و خاطره
شهید علی خلیلی
========================

علی خلیلی جانباز ناهی از منکر دعوت حق را لبیک گفت

حجت الاسلام علی خلیلی جانباز ناهی از منکر ساعت 19 (یکشنبه) بر اثر بیماری طولانی پس از جراحات وارده، دعوت حق را لبیک گفت و به فیض شهادت نایل شد.

حجت الاسلام شهید علی خلیلی از مربیان موسسه بهشت تهران 25 تیر ماه سال 1390 در حین بازگشت از هیئت به همراه چند نفر از دانش آموزان خود، به واسطه امر به معروف و نهی از منکر مورد ضرب و شتم قرار گرفت.

وی توسط یک نفر از افراد شرور منطقه از ناحیه گردن و قسمت شاهرگ دچار جراحت شد و بیش از 15 دقیقه در خون خود می‌غلتید.

پیکر شهید علی خلیلی  سه شنبه ۵ فروردین ساعت ۱۱ از مقابل مسجد النبی نارمک پس از اقامه نماز توسط آیت‌الله صدیقی به سمت قطعه شهدای بهشت زهرا تشییع می شود.


متن زیر نامه شهید علی خلیلی می باشد که 15 روز قبل از شهادتش خطاب به رهبر معظم انقلاب نوشته است.

ادامه مطلب...
۰۵ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۵۵ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

گروهبان ..پر کشید.... شهید جمشید دانایی فر

نمی دانم چی بگم .....

 از شهید جمشید دانایی چی بگم ......

در سایه ی سنگین بی تدبیری جمشید دانایی فر یکی از پنج سرباز ربوده شده به شهادت رسید ...

گروهبان ..پر کشید....

امروز خبر کشته شدن گروهبان وظیفه " جمشید دانایی فر " تائید رسمی شد....

بله جمشید دانایی فر به شهادت رسید 

دوسال پیش ازدواج کــرده و نخستیــن فرزنــدش 10 روزه است
و هنــوز پـدر و فرزنــد، یکدیــگر را ندیده انــد و نخواهنــد دیــد !

چی بگم ....

ادامه مطلب...
۰۵ فروردين ۹۳ ، ۰۱:۴۱ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

شب چه ارتباطی به خواب دارد .

چند سال است  عادت به بی خوابی دارم  ... 

پدر مادرم هر شب بخواب بخواب مگه مریضی شب گرد روح واما بهانه همیشگی درس مشق کتاب ...

اما بین خودمون باشه 

وقتی فکر میکنم به ندانسته هایم خواب به چشم هایم نمی آید 

وقتی فکر می کنم که ۲۴ ساعت برای یک روز چقدر کمه خواب به چشم هایم نمی آید

وقتی فکر می کنم به آدم ها روزگار به اتفاق ها خواب به چشم هایم نمی آید 

وقتی فکر می کنم زمان برای زندگی چقدر کمه خواب به چشم هایم نمی آید

وقتی فکر می کنم این دنیا محلی ماندگار نیست خواب به چشم هایم نمی آید

وقتی فکر می کنم باید کار بکنم و چیزی بنویسم که بعد از خودم بماند خواب به چشم هایم نمی آید 

چه کنم که این ذهن دیوانه من است 

البته این مجهول را برای خودم حل کرده ام رابطه شب با خواب را 

شب چه ارتباطی به خواب دارد 

شب و آرامش آن زمان فکر است تلاش ورسیدن به هدف 

======================

شب ها ، تمام جهان را بیرون اتاق می گذارم

و بی احتیاط تر از تمام گرامافون ها ، برای رقص ِ سایه های دیوار نشین می خوانم

من باشم و چهار دیوار و یک دو لول به ارث مانده از غربت پدر بزرگ

تا خود ِ صبح ، جای تمام کابوس ها ، خودم را نشانه می روم

یک نفر نیست به ساعت های کوک شده بگوید

شب چه ارتباطی به خواب دارد ............

=====================

۰۳ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۳۰ ۲ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰
سید علی موسوی

نگاهی به خودم و قضیه حِمار

امروز داشتم به خودم نگاه می کردم و مطلب می خواندم چشم خورد به این مطلب از عارف ربانی مرحوم شیخ رجبعلی خیاط 


به نظر حقیر اگر کسی طالب راه نجات باشد و بخواھد به کمال واقعی برسد و از معانی توحید بھره ببرد، باید به چھار چیز تمسک کند:
حضور دایم، توسل به اھل بیت (ع)، گدایی شبھا، و احسان به خلق.


یه چوب خط زدم خودم رو ....دیدم احسان به خلق که نداریم بیشتر وقت ها عصبی ناراحت غضب ناک با مردم برخورد می کنم 

گدایی شب ها که ...شب ها رو با کتاب خواندن میگذارنیم

و ضعیت توسل هم که مشخصه 

حضور دایم که چه عرض کنم ....

ادامه مطلب...
۰۲ فروردين ۹۳ ، ۲۳:۰۲ ۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی

عید و دستی که خالیست

جیب خالی ات که از پارو بالا برود
از چشم بازار می افتی..
این قیمت ها فقط
دود از سرِ نداری هایت بلند می کنند..
آنقدر که دوست داری
انکار شوی از مرد بودن
وقتی می دانی
مردِ دست خالی به خانه رفتن نیستی

بالا میاوری خودت را روی قرض ها
چرتکه می اندازی بدهکاری هایت را
حال هیچ کجای نوروز را نداری
در خودت کنار می آیی که کاش مرد خطاب نمی شدی..

خسته ای
از شمارش معکوس سر رسید ها
خسته از مفهوم دید و باز دید ها
خسته از یک سفرۀ لکنت گرفته..،
آری..!
حق داری که
ماتم می شوی خودت را که دیگر
جان خونگرم بودن نداری، برای پذیرایی از میهمانی که
روزی حبیبِ خدا بود..

۲۹ اسفند ۹۲ ، ۱۱:۳۰ ۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
سید علی موسوی